گفت‏وگو با آيت ‏الله موسوي همداني مترجم «الميزان»

محمد حسن نجفي، مهدي عارفي‏فرد

نسخه متنی
نمايش فراداده

گفت‏وگو با آيت‏الله موسوي همداني مترجم «الميزان»

محمد حسن نجفي ـ مهدي عارفي‏فرد

كوثر: لطفا شمه‏اي از زندگي علمي و فرهنگي خود را بيان نماييد.

ـ بنده تا كلاس ششم ابتدايي را در همدان خواندم. بعد از آن به پيشنهاد پدرم كه از مدرسان حوزه همدان و از ائمه جماعات آن شهرستان بود براي تحصيل علوم ديني به مدرسه مرحوم آخوند ملاعلي همداني رفتم و در همان حجره‏اي كه محل تدريس بود سكني كردم. در سن 12 سالگي مادرم برحمت خدا رفت كه اين امر، موجب بي‏رغبتي من به رفتن به منزل شده بود و انتخاب حجره مدرسه براي سكونت. مدتي هم درس مي‏خواندم و هم در بازار كار مي‏كردم تا اينكه تصميم گرفتم فقط به تحصيل بپردازم. تا مغني و معالم را در همدان خواندم و در سال 1321 شمسي به همراه يكي از دوستان به زيارت امام رضا عليه‏السلام مشرّف شدم در بازگشت به قم آمدم و براي ادامه تحصيل ماندگار شدم. كتاب‏هاي مطوّل و لمعتين را خدمت مرحوم شهيد مطهري و مكاسب را در خدمت مرحوم حاج‏آقا روح اللّه كمالوند خرم‏آبادي خواندم اخويي داشتم، ايشان نيز از همدان براي تحصيل به قم آمده بودند ولي متأسفانه دچار مرض «مننژيت» گرديد به طوري كه يك طرف بدن او فلج شد و زبان نيز از كار افتاد براي معالجه ايشان ناچار شدم به تهران بروم و مدتي در تهران باشم در تهران هم به مدرسه مروي رفتم در آن جا در خدمت ميرعبدالرّزاق قائني كه از فضلاي حوزه و از شاگردان حاج شيخ عبدالكريم بود كتاب رياض را خواندم و در خدمت مرحوم آقا شيخ محمد تقي آملي به آموختن كفايه و فلسفه مشغول شدم.

سه سال به طول انجاميد روزي استادم را ديدم كارتني نان خشك و كارتني خرما تهيه كرده و آماده سفر است پرسيدم كجا مي‏خواهيد برويد؟ گفت شنيده‏ام آية‏اللّه بروجردي به قم آمده است بايد بروم و از محضر ايشان استفاده كنم. با اين كه بيش از 80 سال از سنش مي‏گذشت و خود از موجّهين تهران بود ولي عشق به آموختن او را واداشت تا به قم برود. پس از ايشان من نيز تصميم گرفتم به قم برگردم و از آن زمان تا كنون در اين شهر مقدس در جوار كريمه اهل بيت عليه‏السلام هستم.

كوثر: از ايام تحصيل و نوجواني چنانچه خاطره‏اي داريد كه براي خوانندگان مجله مفيد باشد بفرماييد.

ـ از همان اوائل تحصيل در ضمن درس و بحث گاهي مطالبي كه به نظرم مي‏رسيد مفيد است مي‏نوشتم يادم هست همان زماني كه خدمت مرحوم

كمالوند مكاسب مي‏خواندم اصول عقائد را در قالب يك داستان بلند نوشته بودم. افراد داستان چند نفر هندي بودند كه در ضمن مسافرت از هند به پاكستان و ايران گفتگوها و پرسشهايي كه انجام مي‏گيرد مباحث اعتقادي تبيين مي‏شود. نوشته را به استادم مرحوم كمالوند دادم تا اظهار نظر نمايند و نواقص آن را تذكر دهند ايشان به دقت مطالعه كرد و آن را پسنديد. يك روز بعد از درس به من گفت فلاني امشب به منزل آقاي بروجردي بيا. ايشان از اعضاء هيأت استفتاء مرحوم آية‏اللّه بروجردي بود ديگر اعضاي آن هيأت مرحوم امام خميني(ره) و مرحوم فاضل قفقازي و مرحوم آية‏اللّه گلپايگاني و مرحوم كرماني بودند. آن شب به منزل آية‏اللّه بروجردي رفتم بعد از جلسه استفتاء آية‏اللّه بروجردي داخل حياط آمدند و نشستند مرحوم كمالوند نوشته مرا به ايشان داد. فكر مي‏كردم ايشان با يك تورق آن را كناري خواهد نهاد ولي با كمال تعجب ديدم ايشان ورق به ورق را مطالعه مي‏كند بسيار خوشحال شدم و از اين بذل توجه بي‏اندازه ذوق‏زده شدم و از اين كه نوشته يك طلبه كوچك مورد عنايت اين شخصيت بزرگ واقع شده است، برايم شگفت‏انگيز بود پس از مطالعه پرسيدند اين نوشته مال كيست؟ مرحوم كمالوند اشاره به من كرد و گفت ايشان.

آية‏اللّه بروجردي فرمودند قصه‏اي را برايتان بگويم:

وقتي نجف درس مي‏خواندم استادي داشتم به نام حاج آقا اسماعيل محلاتي پدر اين آقا شيخ محمد صاحب كتاب «گفتار خوش يارقلي» روزي بهمراه استاد و عده‏اي از شاگردان براي زيارت از نجف به كربلا مي‏رفتيم در قايق نشسته بوديم. در جمع ما يكي از روضه‏خوانان نجف هم حضور داشت پيشنهاد شد ايشان روضه‏اي بخواند، آن آقا روضه‏اي خواند و استاد به شوخي به او گفت أحسن عجب روضه خوبي خواندي حيف آنكه همه‏اش دروغ بود. گمان كردم مرحوم آقاي بروجردي از نقل اين داستان مي‏خواهد به من هم بگويد كار خوبي انجام داده‏اي ولي حيف كه همه‏اش دروغ است و شايد ايشان بيان اين مطالب را در قالب داستان و رُمان جايز نمي‏داند. ولي خود ايشان فرمود مقصودم از نقل اين داستان اين بود كه بخنديد نه اين كه كار شما درست نباشد البته داستان‏نويسي جعل است ولي اشكال ندارد و آنگاه برايم دعا كردند و آن وقت مرحوم امام خميني مسؤول و مدير حوزه بودند آية‏اللّه بروجردي به ايشان رو كرده و فرمودند به طلبه‏ها دستور دهيد طلبه‏ها قلم به دست بگيرند و بنويسند، اسلام نويسنده لازم دارد و به درسهاي مرسومه حوزه اكتفا نكنند. وقتي خواستم از خدمت ايشان مرخص شوم آقا اظهار محبت كردند و به عنوان جايزه مبلغ هشتاد تومان به من دادند كه آن پول مايه بركت شد لباس دامادي و وسيله ازدواج من فراهم شد.

مقصود از نقل اين داستان اين بود كه اشاره‏اي به اهتمام آية اللّه بروجردي به پرورش استعدادها و توجه به امر نويسندگي كرده باشم.

كوثر: از حضرت امام خميني(ره) به خصوص از آن ايام اگر خاطره‏اي داريد بفرماييد.

ـ در همان شبي كه به منزل آية‏اللّه بروجردي رفتم از قضا در جلسه هيأت استفتاء سؤالي شده بود كه توجه مرا به خود جلب كرد سؤال شده بود از نگهداري راديو در منزل، نظر هيأت استفتاء اين بود كه بنويسند نگهداري حرام است مرحوم امام خميني فرمودند اين درست نيست كه ما صرفا بنويسيم جايز نيست و يا حرام است. راديو وسيله‏اي است كه امروز مورد توجه جوامع است براي پيشرفت فرهنگ آموزش از آن استفاده مي‏كنند اين مايه خرده‏گيري بر شيعه مي‏شود اگر ما اين گونه فتوا بدهيم بهتر است بنويسيم اكنون در كشور ما چون از اين وسيله جز در طريق فساد و گمراهي جوانان استفاده نمي‏شود آوردن آن به خانه جايز نيست. آن شب بود كه من امام خميني را از نظر طرز تفكر نيز شناختم و آن هوش و تيزبيني امام را فهميدم. البته روزهاي پنجشنبه درس اخلاق ايشان مي‏رفتم.

كوثر: از استادتان مرحوم كمالوند در رابطه ايشان با امام خميني(ره) اگر مطلبي داريد بفرماييد.

ـ مرحوم كمالوند از نظر اخلاقي خيلي پرجاذبه بود و بسيار متواضع، مهربان و دلسوز بخصوص نسبت به شاگردانش. كوشش مي‏كرد تا درس را خوب به شاگردانش بفهماند. غالبا در حال ذكر گفتن بود از دوستان امام خميني بود و هر دو از اعضاء جلسه استفتاء آية‏اللّه بروجردي بودند. مرحوم امام هم خيلي متواضع بود من بعد از پيروزي انقلاب در جماران خدمت ايشان رفتم چنان با من صميمي و خودماني برخورد كرد كه گويا من هم مباحثه و يا هم شاگردي او بوده‏ام اين قدر متواضعانه و بي‏آلايش با اينكه رهبر انقلاب است و صاحب نفوذ و قدرت آن‏چناني.

كوثر: يكي از كارهاي بسيار خوب جناب‏عالي ترجمه تفسير گران‏سنگ الميزان است لطفا از آشنايي‏تان با مرحوم علامه طباطبايي و اين كه چه شد كه دست به ترجمه اين اثر مهم زديد بفرماييد.

ـ علاوه بر آشنايي كه با علامه داشتم و ايشان گاه به منزل ما مي‏آمدند درس تفسير ايشان هم مي‏رفتم يك روز ايشان به من امر فرمودند تفسير ايشان را ترجمه كنم البته 12 جلد آن ترجمه شده بود من هم باقي آن را ترجمه كردم وقتي مرحوم علامه اين ترجمه را ملاحظه نمودند، فرمودند آن 12 جلد ديگر را هم تو ترجمه كن تا آن يك دست و يك قلم باشد من هم پذيرفتم.

كوثر: در ضمن اين كار قرآني وسيع چنانچه به نكته سودمندي برخورده‏ايد كه براي خوانندگان مجله مفيد باشد بفرماييد.

ـ آن نكته‏اي كه من به آن رسيده‏ام همان است كه مرحوم علامه بارها مي‏فرمود نسبت به قرآن كار شايسته‏اي انجام نشده است مگر نسلهاي آينده بيايند و در باره اين كتاب الهي كار كنند.

به تعبير روايات، قرآن درياي بي‏كراني است كه كسي به قعر آن نمي‏رسد. اگر كسي عمري هم در قرآن كار كند باز مي‏بيند هنوز نكته‏هاي نگفته بسيار است. يادم مي‏آيد يك وقتي در محضر مرحوم علامه آيه‏اي مطرح شد و معنايي به ذهنم رسيد وقتي به ايشان عرض كردم خيلي خوشش آمد و آن را پسنديد و فرمود بسيار نكته جالبي است. شخصيتي مانند علامه با آن همه كار در آيات قرآن مي‏گويد اين برداشت به ذهن من نيامده بود.

كوثر: به نظر شما در ميان تفاسير كداميك بهتر است.

ـ البته من آشنايي با همه تفاسير ندارم آن اندازه كه من اطلاع دارم بهتر از تفسير الميزان سراغ ندارم.

كوثر: آيا حضرت عالي براي ترجمه آيات قرآني تفسير الميزان از ترجمه خاصي استفاده كرده‏ايد.

ـ خير ولي عنايت داشته‏ام تا نظر مرحوم علامه را در تفسير در ترجمه هم اعمال كنم، لذا براي ترجمه آيات به خود تفسير مراجعه كردم و براي آيه معنايي را كه با نظر علامه نزديك‏تر است انتخاب مي‏كردم و معتقد بودم كه ترجمه بايد روان و براي عموم قابل استفاده باشد.

كوثر: از ترجمه‏هاي موجود كداميك را مي‏پسنديد.

ـ ترجمه‏هاي موجود هر كدام مزايايي دارند و نواقصي و هر كدام از جهتي خوبند و از جهتي نقص دارند. در هر صورت ترجمه است و ترجمه هيچ‏گاه نمي‏تواند گوياي اصل باشد و شيريني و حلاوت خود آيات را داشته باشد.

كوثر: تفسير الميزان گوياي انس و علاقه مرحوم علامه به قرآن كريم است. از عشق و دلبستگي ايشان به اهل بيت و سخنان آن بزرگواران چنانچه مطلبي هست بفرماييد.

ـ توجه علامه به احاديث و سخنان اهل بيت عليه‏السلام در همان تفسير ايشان به خوبي پيدا است افزون بر اينكه در همان زماني كه در مسجد درس تفسير مي‏گفتند مشغول پاورقي زدن به كتاب

بحارالانوار بودند و يك دوره بحارالانوار را مطالعه كردند و در اظهار محبت و ارادت به اهل بيت عليهم‏السلام عجيب بود. هيچ وفاتي نبود كه ايشان به مجلس روضه و عزاداري نروند. مقيد بودند حتما در مجلس روضه‏اي شركت كنند و بعقيده من همين ارادت و توسل ايشان به اهل‏بيت عليهم‏السلام بود كه اين همه توفيقات را بهره ايشان نمود.

كوثر: در آستانه ماه مبارك رمضان ماه نزول قرآن قرار داريم جناب‏عالي براي بهره‏گيري بيشتر در اين ماه مبارك و آشنايي هر چه بيشتر با قرآن كريم چه توصيه‏اي داريد به خصوص براي نسل جوان.

ـ براي آشنا شدن جوانان با قرآن گام نخست تشكيل جلسات قرائت قرآن است خود اين قرائت قرآن در دل نوري

ايجاد مي‏كند، و جاذبه‏اي دارد كه كم‏كم آنان را براي گام بعدي كه آشنايي با محتواي قرآن است آماده مي‏سازد. از اين رو به تشكيل جلسات قرآن خيلي بايد اهميت داد بخصوص در ماه مبارك رمضان كه ماه قرآن است و توجه به قرآن در اين ماه بيشتر است.

كوثر: جناب‏عالي سالها است كه از نعمت هم‏جواري كريمه اهل بيت عليه‏السلام بهره‏منديد دوست داريم در پايان چنانچه كرامتي از اين بزرگ بانو ديده يا شنيده‏ايد برايمان بفرماييد.

ـ كرامتها فراوان بوده كه برخي از آنها مكتوب هم شده است ولي نمونه زنده آن همين خانه‏اي است كه من در آن ساكن هستم اين خانه به واسطه توسل به حضرت معصومه عليها‏السلام بدست آمده است و مهمتر از آن بركاتي است كه براي ما داشته است مؤسسه ايتام قم در همين خانه پايه‏گذاري شد كه از سال 51 حدود بيست و پنج سال است ايتام قم را تحت پوشش خود دارد. كتابهايي كه نوشته شد و ... همه از بركات اين خانه است كه با توسل به حضرت معصومه عليها‏السلام بدست آمده است.

كوثر: از اين كه قبول زحمت فرموديد سپاسگزاريم.