مولفه ها و شاخص هاي تربيتي از ديدگاه قرآن کريم
مرضيه تاج الدين _ دکتر مهرنوش پازارگادي
چکيده:
اسلام به عنوان يک مکتب داراي نظام تربيتي خاص خود است. اين نظام تمايزات اساسي با ساير نظامهاي تربيتي دارد. تبيين عناصر اين نظام شامل: هدف، برنامه، روش، ارزشيابي و ... مستلزم نظريه پردازي و استخراج اين عناصر از متون و منابع معتبرديني است. همانند بعد آموزش بعد پرورش نيز نيازمند ابزارهايي جهت سنجش و ارزشيابي است که شاخص ها نيز نوعي از اين ابزارها هستند. شاخص هاي تربيتي ريشه در اهداف تربيتي دارند چون شاخص ها ابزاري جهت رسيدن به اهداف اند.
هدف از پژوهش حاضر بيان شاخص هاي تربيتي است که از آيات قرآن کريم استخراج شده و مي توان از آنها جهت بهبود، رشد و تعالي فعاليتهاي تربيتي استفاده کرد.
براساس آيات قرآن کريم هدف از خلقت انسان، خداگونه شدن و عبد خدا بودن است يعني هدف کلان تربيت، توحيد و ادراک همراهي پيوسته و حضور مستمر حق است « هو معکم أينما کنتم» (علم الهدي، 1386، ص 104).
براساس يافته هاي پژوهش مجموعه شاخص ها و معيارهاي تربيت اسلامي که از آيات قرآن استنباط مي شود را مي توان تحت سه مولفه فرايندهاي ذهني، رفتار و تمايلات دسته بندي کرد شاخص هاي ذيل هر مولفه عبارتند از: مولفه فرايندهاي ذهني شامل شاخص هاي: علم و دانش، تفکر و تعقل، معرفت و بصيرت، نقد و ارزيابي، مولفه رفتار شامل شاخص هاي: تعهد و مسئوليت شناسي اجتماعي، عمل گرايي، عفت و پاکدامني، امر به معروف و نهي از منکر، عبادت، مولفه تمايلات شامل شاخص هاي: حب الهي، ولايت پذيري. اگرچه اين شاخصها تحت سه مؤلفه دسته بندي شدند ولي بشدت با همديگر مرتبط هستند. با اجراي اين پژوهش اميد است ابزاري مناسب در اختيار نهادها، سازمانهاي آموزشي و مدارس قرار گيرد تا آنان را قادر به ارزيابي فعاليتهاي تربيتي خود با توجه به اهداف بکند.
کليد واژگان:
تربيت اسلامي، مؤلفه، شاخص
مقدمه:
دستيابي به اهداف و آرمانهاي تربيتي از نگرانيهاي اصلي هر نظام آموزشي است. در نظام آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران به سبب ويژگي اسلامي آن، دستيابي به اهداف تربيت ديني از جايگاهي ويژه برخوردار است. در هر يک از دو بخش آموزش و پرورش همانطور که در هدف گذاري دقت مي شود، بايد شاخص هاي مناسبي نيز با توجه به اهداف انتخاب شود. بويژه در بخش تربيت که چون تربيت ما ديني است و هدف گذاري آن از متن دين است شاخص هايي که جهت رسيدن به اهداف در نظر گرفته مي شود بايد با هدفها تناسب کامل داشته باشد. با وجود فعاليتها و اقدامات تربيتي که هم اکنون در مدارس صورت مي گيرد ولي ارزشيابي و بازخورد گيري بيشتر مربوط به بخش آموزش است. در اين بخش از انواع ارزشيابي و شاخص هاي آموزشي جهت تعيين ميزان تحقق اهداف آموزشي استفاده مي شود و همين امر باعث شده کيفيت آموزش بيش از تربيت بهبود يابد، چرا که نوع خاصي از ارزشيابي در فعاليتهاي تربيتي مورد استفاده قرار نگرفته و ارزشيابي از اين فعاليتها بصورت صوري و بر اساس انتظارات اولياء دانش آموزان يا قضاوتهاي مديران و مربيان تربيتي و ناظران انجام مي گيرد. اين امر باعث آسيبها و کاستي هايي در نظام حاکم بر آموزش و پرورش شده است از جمله: توجه بيش از حد به ظواهر امور و غفلت از حقايق، سطحي نگري در روشها و راهکارهاي اصلاح و ارتقاي تربيت ديني، انتظار نتايج سريع و فوري از تلاشها و اقدامات تربيتي، در محيطهاي تربيتي بصورت تشکيلاتي برخورد کردن و بخشنامه هاي يکسان صادر کردن و .. (ذوعلم، 1380، ص 24).
اين آسيبها نشان مي دهد بايد به مسائل آموزش و پرورش با ديدي جامعتر و سيستماتيک نگريست و توجه داشت که فعاليت بخش آموزش از سازمان به مقياسي متفاوت بر فعاليت بخش پرورش اثر مي گذارد و بر عکس (پارساييان و اعرابي، 1379، ص 14). در اين راستا سؤالاتي مطرح مي شود مانند : تا چه اندازه فعاليتهاي تربيتي در سطح کلاس درس، مدرسه و نظام آموزشي از مطلوبيت برخوردار است؟
چگونه قوت يا ضعف نظامهاي تربيتي را در مقايسه با يکديگر مي توان نمايان ساخت؟ و سوالاتي از اين قبيل نشان مي دهد که با ما علاوه بر پاسخگويي در بخش آموزش در بخش تربيت نيز بايد پاسخگوي فعاليتهاي انجام شده در مدارس باشيم. اين امر زماني معنا خواهد يافت که ما ارزشيابي جامعي از فعاليتهاي تربيتي داشته، نواقص و کمبودهاي تربيتي و فاصله اي که ما به لحاظ تربيتي تا وضعيت مطلوب و تعالي تربيتي داريم مشخص شده، بتوانيم با شفافيت در صدد رفع نواقص و بهبود کيفيت تربيت برآييم. بدين منظور نيازمند شاخص هايي هستيم که وضعيت تربيتي موجود را با آن شاخصها مورد ارزيابي قرار دهيم. در اين پژوهش هدف ارائه اين مؤلفه ها و شاخص هاي تربيتي است. اين شاخص ها در هر يک از مکاتب تربيتي با توجه به ديدگاه آن مکتب نسبت به انسان و اهداف تربيتي تدوين مي شود. بعنوان مثال در مکتب رفتار گرايي، هدف بررسي رفتار آشکار موجودات زنده است و انسان را نيز همچون ديگر موجودات زنده مي دانند. لذا رفتار گرايان هدف از تعليم و تربيت را کسب يا تغيير رفتارهاي مختلف مي دانند( سيف، 1372، ص 205). از طرف ديگر شناخت گرايان توجه خود را معطوف به فرايندهاي ذهني کرده اند. از ديدگاه اينان رفتار حاصل فرايندهاي ذهني است. در اين ديدگاه روانشناسان توجه به وجه تمايز انسان از ساير حيوانات يعني عقل، تفکر و ساير فرايندهاي ذهني کرده اند (سيف، 1372، ص 205). اما در اين بين اسلام نظري متعادل و مابين اين دو ديدگاه بيان مي کند. پيامبران ابتدا گرايشهاي فطري و حقيقت جويي را در انسانها بيدار مي کردند سپس با دادن شناخت و معرفت به انسانها زمينه عمل آگاهانه را فراهم مي کردند. يعني هر سه مؤلفه (مقوله) گرايشها و تمايلات، شناخت و معرفت (فرايندهاي ذهني) و رفتار از نظر اسلام داراي اهميت است. شناخت و تمايلات هر دو مقدمه رفتاراند، اگرچه که گرايشها به تنهايي نيز مي تواند منجر به رفتار بشود ولي رفتار عالمانه فقط با شناخت و بصيرت ممکن است.
تربيت دراسلام: اهداف تعليم و تربيت ناگزير از نظريه اي درباره «انسان در جهان» و غايت زندگي و ارزش نهايي است که انسان بايد در تمام زندگي خويش پي گيرد. چون انسان آفريده خداست پس غايت زيست انساني مي تواند فارغ از غايت آفرينش باشد و غايت آفرينش انسان لزوماً با غايت آفرينش جهان اختلاف و تعارضي ندارد بلکه مربوط و شايد يکسان باشد. قرآن نيز مقصد حرکت را صيرورت عالم و آدم بسوي خداوند معرفي مي کند « اليه المصير» و « الي الله المصير» (علم الهدي، 1386، ص 139).
تربيت اسلامي نيز جهت الهي دارد و به تمام عوامل موثر در انديشه، رفتار، جسم و روح انسان توجه دارد. تربيت از ديدگاه اسلام عبارتست از: « فراهم کردن زمينه ها و عوامل رشد و تکامل همه جانبه انسان و هدايت مسير تکاملي او به سوي وجود کامل مطلق با برنامه اي منظم و سنجيده مبتني بر اصول و محتواي از پيش تعيين شده. بنابراين تربيت فرايندي مداوم و پيوسته است که در تمام مراحل زندگي انسان موثر مي باشد ( ابراهيم زاده، 1383، ص 35).
چون در اين مقاله مجال بحث از تمام جنبه هاي تربيت اسلامي مانند تربيت عاطفي، سياسي، اجتماعي، عقلاني، ديني و ... نمي باشد، از طرفي اين جنبه ها را بطور کامل نمي توان از هم تفکيک کرد لذا جنبه هايي از تربيت که بيشتر مربوط به حوزه اخلاق و دين است را بررسي کرده و شاخصهاي آن ارائه خواهد شد.
هدف تربيت اسلامي رساندن انسان به مقام قرب الهي از طريق تحقق بخشيدن به استعدادهاي بالقوه و متوازن و متعادل بار آوردن انسان است که بتواند متخلق به اخلاق الهي و انبياء و اولياء شود ( ابراهيم زاده، 1383، ص 38).
بنابراين هدف کلي از تربيت «خداگونه شدن» و رسيدن به مرحله اي است که انسان محبوب و مرضي خداوند متعال شود. جهت رسيدن به اين هدف کلان و اهداف تربيتي ديگر نيازمند ابزاري تحت عنوان شاخص ها هستيم. حال اين سؤال مطرح مي شود که آيا اساساً دستيابي و استخراج شاخص هاي تربيتي امکانپذير است؟ و از چه منابعي و چگونه ؟
محور اصلي و هدف نهايي همه آموزه ها و معارف ديني، تربيت «انسان کامل» با ويژگي ها و مشخصاتي است که در منابع اصلي واصيل ديني بدان تصريح شده است.
از منظر قرآن کريم انسان موجودي ارزشمند و کرامت يافته است «لقد کرمنا بني آدم» که در بهترين و زيباترين اندازه گيري ها و قالبها آفريده شده است « لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم». اين انسان بايد با برخورداري از توانمندي هاي شگرف و ظرفيت بيکرانه اي که در وجود او نهاده شده و با استفاده از هدايت الهي سير تکاملي خود را رقم زند و متخلق به اخلاق الهي شود تا غايت خلقت او که رسيدن به اوج خليفه الهي و خداگونگي است، تحقق يابد (ذوعلم، 1380 ص 24).
اگر در اسلام، احکام و دستورات اقتصادي، سياسي و اجتماعي هم وجود دارد همه مقدمه و ناظربه «تربيت انسان» است يعني اسلام به تمام ابعاد تربيت توجه داشته و در آيات قرآن کريم و روايات معصومين صريحاً به آن اشاره شده است. لذا استخراج و استنباط شاخص هاي تربيتي از متن دين امري است کاملا ممکن و بدون توجه به اين شاخص ها سخن از تربيت ديني و نقد و ارزيابي نظام تربيتي موجود در جامعه تلاشي است بدون معيار و نتيجه.
اما منبع استخراج اين شاخص ها عبارتست از: عقل، کتاب و سنت. البته ارزش و اعتبار کتاب آسماني و سنت و سيره معصومين از طريق عقل ثابت مي شود همانطور که حجيت و اعتبارعقل هم کاملا مورد تاييد و تاکيد کتاب و سنت قرار گرفته است (ذوعلم، 1380 ص 24). شاخص هاي برگرفته از اين سه منبع شاخص هاي تربيت اسلامي است. نتيجه اينکه با بکارگيري شيوه علمي استنباط و استنتاج مي توان شاخص هاي تربيتي را از منابع سه گانه عقل، کتاب و سنت استخراج کرد.
شاخص هاي تربيتي:
متغيرهاي برنامه ريزي آموزشي را شاخص مي نامند. شاخص در لغت به معناي برآمده، فرد ممتاز، نمودار و نماينده، علامت و مشخص کننده ظهر آورده شده است. در برنامه ريزي به عنوان علامتي است که مسير را مشخص مي کند و ما را در دستيابي به هدف کمک مي نمايد( شعباني، 1382، ص 109).
دايره المعارف پژوهشهاي آموزشي (1992) شاخص را چنين تعريف نموده است: « آماره اي مرتبط با سياستهاي آموزشي که بمنظور فراهم آوردن اطلاعات درباره رتبه، کيفيت و عملکرد نظام آموزش طراحي مي شود» (p410;1992;encyclopedia).
بنابراين شاخص ابزاري است که براي توصيف و درک نظام آموزشي ضروري است ولي کافي نيست. شاخص ها به تنهايي نمي توانند مبناي سياستگذاري و تصميم گيري قرار گيرد، بلکه با ننشان دادن نقاط قوت و ضعف، انجام بررسيهاي کيفي و مشاهدات عيني را در نظام آموزشي الزامي مي دارد (مشايخ، 1383، ص 112).
يونسکو شاخصها را به دو دسته کمي و کيفي تقسيم کرده و آنها را ابزاري براي اندازه گيري و نظارت بر نتايج و دستاوردهاي مورد انتظار تعريف مي کند و بيان مي دارد که شاخصها ميزان موفقيت يا پيشبرد اهداف را نشان مي دهد. (يونسکو، 2003، ص 11).
منظورما از شاخص در اين پژوهش عناصر، معيارها و نشانه هايي است که مسيرتربيت را مشخص مي کند و ما را در دستيابي به اهداف تربيتي کمک مي نمايد.
مولفه در لغت به معناي سازه، سازنده و تشکيل دهنده است (حق شناس و همکاران، 1383، ص 275) و در اصطلاح تعدادي امور مشابه تحت يک سازه را مؤلفه مي نامند. در اين پژوهش شاخص هاي مرتبط به هم تحت يک مؤلفه قرار مي گيرد.
اکنون پس از بيان توضيحات لازم با استناد به آيات نوراني و هدايتگر قرآن کريم، شاخص هاي اساسي تربيت اسلامي بر شمرده مي شود:
عبادت:
عبادت يعني « انجام کاري به انگيزه و قصد تقرب الي الله» بنابراين روح عبادت و انگيزه اصلي آن قرب الهي است ( کاردان وهمکاران، 1382، ص 519).
عبادت در اصطلاح دو نوع است: عبادت خاص و عبادت عام. نوع اول صرفا بر اعمال شرعي خاصي نظير نماز و روزه اطلاق مي شود که به اصطلاح علم اصول «تعبدي» مقابل «توصلي» ناميده مي شود و منظور از عبادت عام « هرگونه عملي است که به انگيزه قرب الهي انجام مي گيرد» و مراد در اينجا همان معناي عام است که معني اول را نيز در بر مي گيرد (کاردان وهمکاران، 1382، ص 520).
نتيجه اينکه عبادت تنها راه قرب الهي است و هرگونه عملي که مقدمه قرب باشد مانند گرايشها و تمايلات داراي کمال مقدمي است.
امام علي (ع) در حکمت 113 نهج البلاغه سودمندترين عبادت را انجام واجبات معرفي مي کند.
براساس نظر آيه الله جوادي آملي عبادت دو نوع است: عبادت بدني و عبادت روحي که در قرآن به هر دو مورد اشاره شده است (جوادي آملي، 1380 ص 125).
قرآن کريم مي فرمايد: «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» جن و انس را فقط براي اينکه مرا بپرستند آفريدم (ذاريات، آيه 56).
آيه کريمه هدف آفرينش را در «عبادت» منحصر مي کند و حقيقت عبادت هم « تقرب» است. در نتيجه تنها هدف اصلي آفرينش « قرب إلي الله» است. عبادت به معني قرآني آن از اصلي ترين شاخص هاي تربيت اسلامي است. آن چنانکه آيات 63 تا پايان سوره فرقان، « عبادت الرحمان» را توصيف مي کند، بسي شاخصها و معيارهاي تربيت اسلامي در همين عنصر ممتاز و برجسته نهفته است.
اين معني عميق و گسترده از عبادت که در عمق خود انسان را به ربوبيت سوق مي دهد، متکي بر عناصر بينشي و اعتقادي و ارزشهاي فردي و اجتماعي است.
تواضع، انفاق، شب زنده داري و مناجات با خدا، رفق و مدارا، برخورد کريمانه با افراد نادان، عفت و پاکدامني، رعايت حق حيات انسانها، توجه به اهداف تربيتي در خانواده و اين قبيل ارزشها، خصوصيات و صفات عابدان است (دوعلم، 47، 1380).
هرکدام يک از ويژگيهاي اشاره شده، مي تواند به عنوان يک شاخص مستقل تلقي شود. که تنها به دو شاخص عفت و پاکدامني و تواضع و فروتني پرداخته مي شود. رعايت موازين اخلاقي و شرعي توسط زنان و مردان نامحرم در برخورد با يکديگر،توجه به حريم ها و حرمت هاي متقابل و پاکدامني و عفت در رفتار، نگاه، پوشش و ... (نور، آيات 30 و 31) از مهمترين شاخص هاي تربيت ديني است.
نقض اين حرمتها و حريم ها در قالبها و عناوين فريبنده که در غرب جديد و جوامع غرب زده به يک هنجار تبديل شده، ويژگي هاي دوران نوجواني و جواني و نيز گسترش ارتباطات و عوامل هجوم اخلاقي و فرهنگي غرب، ضرورت توجه به اين شاخص تربيتي را در آموزش و پرورش مضاعف مي سازد.
همچنين طبق آيات 18 و 19 سوره لقمان، 54 مائده و 36 نساء اجتناب از خودنمايي، فخر فروشي، برتري طلبي و خود بزرگ بيني و برخورداري از تواضع و فروتني در برابر پدر، مادر و معلم از شاخصهاي مهم تربيت ديني است (ذوعلم، 1380، ص 57) که بويژه در نظام تربيتي آموزش و پرورش توجه بدان ضروري است.
کساني که « تعبد» را در برابر «تعقل» مي پندارند، در حقيقت معناي تحريف شده عبادت را پذيرفته اند و گرنه روح تعبد راستين،جزبرمبناي تعقل و معرفت حقيقي، نمي تواند تحقق يابد که « إنما يخشي الله من عباده العلماء» (فاطر، آيه 28) يعني معرفت،شناخت و تعقل انسان را بسوي تعبد مي کشاند.
بينش و بصيرت: بصيرت در لغت به معناي بينش و بينايي است (عميد، 1363، ص 271) و در اصطلاح روشن بيني در دين است (مطهري، 1380، ص 93). چون بصيرت چراغ راهي است که در تاريکي ها راه را بر انسان روشن مي سازد و او را از خطر افتادن و لغزش نگه مي دارد.
براي کسب بصيرت در دين بايد در دو ناحيه تلاش کرد:
1-ناحيه علم و آگاهي: هر قدر انسان با معارف و آموزه هاي ديني و الهي و با محتواي پيام خداوند و قرآن کريم و گفتار و عمل و سيره معصومين بيشتر آشنا گردد زمينه بصيرت و روشن بيني در دين بيشتر براي او فراهم مي گردد. نيز مطالعه و تفکر در اصول اعتقادي به اين امر کمک مي کند.
2-ناحيه عمل و بکار بستن آگاهي ها: عمل به آنچه از دين فرا گرفته ايم بويژه انجام واجبات و ترک محرمات که درجه اي از تقوي و پرهيزگاري مي باشد در کسب بصيرت و روشن بيني نقش کليدي دارد و اصولا بصيرت از ثمرات و آثار مستقيم تقوا و پرهيزگاري است (مطهري، 1380، ص 94).
خداوند در قرآن مي فرمايد: « إن تتقوا الله يجعل لکم فرقاناً»
اگر تقوي بورزيد خداوند قوه تشخيص و جداسازي حق از باطل به شما عنايت کند (انفال، آيه 29) .
بنابراين تربيت اسلامي مستلزم عمل گرايي و برخورداري از روحيه تلاش و فعاليت و مجاهدات در راه خداست. قرآن کريم در آيات 15 حجرات « إنما المؤمنون الذين آمنو بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم في سبيل الله اولئک هم الصادقون» و 69 عنکبوت
«والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و إن الله لمع المحسنين»
نتيجه بخش بودن قطعي مجاهدت در راه خدا را مورد تأکيد قرار مي دهد و کساني را به راستي مسلمان مي داند که با پشتوانه و دستمايه ايمان و معرفت به جهاد و تلاش مي پردازند. البته نگاه اسلام به عمل تنها جنبه کمي و فيزيکي آن نيست بلکه برخورداري از اخلاص و صداقت، روح عمل و عامل ارزش يافتن آن تلقي مي شود.
اگر خلقت جن و انس براي عبادت بوده است، حقيقت اين عبادت، بدون معرفت تحقق نخواهد يافت (طباطبايي، ج18، ص 394).
بنابراين ميزان عمل گرايي دانش آموزان خود به عنوان يک شاخص مي باشد. پيامبراسلام از سوي خدا مأمور مي شود صريحاً اعلام کند که حرکت او و پيروانش بر مبناي بصيرت و روشن بيني است.
« قل هذه سبيلي إدعوا إلي الله علي بصيره أنا و من اتبعني» (يوسف، آيه 801)
بگو اين راه من است، من و پيروانم با بصيرت کامل، همه مردم را بسوي خدا دعوت مي کنيم.
در اين آيه خداوند به پيامبر خويش مي فرمايد که اعلام کن راه خدا، دعوت به توحيد خالص همراه با بصيرت و بينايي است و اگر کسي مي خواهد به آن قله رفيع برسد بايد به دعوت پيامبر خدا پاسخ مثبت دهد.
نکته اي که در اين آيه شايان توجه است، اين است که بار دعوت به سوي خداوند تنها بر دوش پيامبر نيست بلکه بر دوش پيروان او نيز هست. البته کسي مي تواند اين منصب سنگين و بزرگ را عهده دار گردد که مانند پيامبرازهر شرکي پاک شده و داراي علم و بصيرت و يقين به مقام خداوند باشد،نه هرکسي که ادعاي پيروي دارد يا طبق آيه « قد تبين الرشد من الغي» (بقره، آيه 256) ( راه درست از راه انحرافي روشن شده است.) راه رشد و کمال از مسير انحطاط و گمراهي باز شناخته شده و لذا اساس حرکت انسان به سوي کمال و رشد نمي تواند بر جهل و ناداني استوار باشد.
علم و دانش:
مي توان بطور خلاصه علم را چنين تعريف نمود: « حضور شيء يا صورت آن نزد عالم». حضور خود شييء در علم حضوري است و حضور صورتش در علم حصولي ( کاردان و همکاران، 1382، ص 418).
بنابر تعريف ديگر علم نقطه مقابل جهل و به معناي وضوح و ثبوت چيزي آمده است (مطهري، 1376، ص 63).
قرآن کريم نيز در آيه « هل يستوي الذين يعلمون والذين لا يعلمون» (زمر، آيه 9) به برتري عالمان بر کساني که از اين ارزش برخوردار نيستند تصريح کرده است. در سوره طه آيه 114 « و قل رب زدني علما» به پيامبر اکرم (ص) امر مي شود که از درگاه الهي افزايش علم خود را طلب کند و در آيات ديگر قرآن کريم مانند بقره آيه 280، نحل آيه 95 و عنکبوت آيه 15و ... همواره کساني که اهل علم و آگاهي نيستند، سرزنش مي شوند و همين کاستي علت بسياري از کاستي هاي ديگر شمرده مي شود.
علاوه بر آيات قرآن کريم، مؤکد ترين و صريح ترين توصيه هاي رسول خدا درباره علم است. اين جمله از مسلمات همه مسلمانهاست که رسول خدا فرمود: « طلب العلم فريضه علي کل مسلم» تعليم و دانشجويي بر هر مسلماني فرض و واجب است و اختصاص به طبقه يا جنس خاصي ندارد. هر کس مسلمان است بايد دنبال علم برود.
همچنين فرمود: « اطلبوا العلم ولو بالصين» علم را پي جويي کنيد و لو مستلزم اين باشد که تا چين سفر کنيد، يعني علم مکان معين ندارد هر نقطه جهان که علم است برويد و اقتباس کنيد.
باز فرمود: « کلمه الحکمه ضاله المؤمن فحيث وجدها فهو احق بها» سخن علمي و حکيمانه گمشده مؤمن است هر جا آنرا بيابد برمي دارد، مؤمن نيز علم را مال خود مي داند در دست هر که ببيند آن را مي گيرد. از نظر اسلام علم فريضه ايست که نه از لحاظ متعلم و نه از لحاظ معلم و نه از لحاظ زمان و نه از لحاظ مکان محدوديت ندارد و اين عاليترين توصيه اي است که مي توانسته بشود و شده است (مطهري، 1361، ص 276).
البته آنچه امروزه غالباً بعنوان مصرف مقلدانه دانش ديگران در مراکز آموزشي ما مي گذرد فاصله زياد ما را با تربيت اسلامي و توليد علم و تفکر علمي که در اسلام مطرح است و ريشه در منابع اسلامي دارد را نشان مي دهد (ذو علم، 1380، ص 47).
تفکر و تعقل:
اهل نظر فکر را « قوه کوبنده علم به سوي معلوم» (راغب اصفهاني، ص 643) و تفکر را « کوشش اين قوه بر حسب نظر عقل» ( راغب اصفهاني، ص 643)، « زير بناي حياه انساني» (طباطبايي، ج5، ص 259) و « شگفت انگيزترين اعمال ذهني» ( مطهري، ج5، ص 99) بشرمعرفي کرده اند.
تفکربه معناي «رسيدن به مجهول و حل آن از طريق معلومات متناسب» در اسلام پايگاه ارزشمندي دارد (مطهري، 1376، ص 86)
به فرموده امام علي (ع) « تفکر انسان را به سمت نيکويي و عمل دعوت مي کند تا آنجا که ساعتي تفکر برتر از عبادت يکسال برشمرده شده است» ( سجادي، 1384، ص 38). اساس پذيرش دين تعقل، تفکر و انتخاب آگاهانه است و بر همين مبنا اصول دين تعبدي نيست.
از نظر اسلام انسان با توانايي برگرفته از عقل و انديشه به عمق امور پي مي برد. اينکه در قرآن و روايات پرورش اين توانايي و استفاده از آن در فهم دين مورد تأکيد قرار گرفته نشان دهنده نقش عقل در فهم حقايق و تکاليف ديني است.
در قرآن تفکر و تعقل هدف فهم آيات الهي است. اين شاخص به عنوان يک شاخص زير بنايي اگر به آن توجه نشود، ريشه ها و بنيه اصلي تدين دچار فرو کاهي و سستي خواهد شد. « افلا يتدبرون القرآن ام علي قلوب اغفالها» (محمد، آيه 24) آيا آنها در قرآن تدبر نمي کنند يا بر دلهاشان قفل نهاده شده است. قرآن کريم مردمان را حتي به تدبر و تامل در آيات الهي فرا مي خواند و کساني را که بدون تعقل و ژرف انديشي با آيات خدا برخورد مي کنند مورد سرزنش قرار مي دهد.
اين کتاب آسماني تنها براي تلاوت نيست، بلکه هدف نهايي آن ذکر (يادآوري)، و تدبر (بررسي عواقب و نتايج کار)، انذار (بيم دادن) و خارج کردن انسانها از ظلمت به نور هدايت است که در آيات متعدد به آنها اشاره شده است.
همچنين در آيات « إن شر الدواب عند الله الصم البکم الذين لا يعقلون» (انفال، آيه 22)، « و قالوا کنا نسمع أو نعقل ما کنا في أصحاب السعير» (ملک، آيه 10) کساني را که اهل تعقل نيستند بدترين جنبندگان معرفي مي کند و علت انحطاط اهل دوزخ را عدم تعقل مي داند.
بنا بر فرموده قرآن کريم اولين گام در قيام الله تفکر است (سبأ، آيه 46) و انسان به تفکر در خويشتن و جهان اطراف خود دعوت شده است. « سنريهم آياتنا في الآفاق و في أنفسهم حتي يتبين لهم أنه الحق» ( فصلت، آيه 53). بنابراين بدون تفکر رشد الهي انسان تحقق نمي يابد و تفکر ابزاري است که آدمي را از تاريکي جهل به سوي روشنايي علم و معرفت خارج ساخته و بينش و وسعت نظر به او مي بخشد يعني انسان با تفکر در خداوند، خويشتن و جهان اطراف به معرفت و بينش نايل خواهد شد. پرورش قوه تفکر دانش آموزان آنها را به سمت و سوي نقد و ارزيابي و تحقيق و پژوهش مي کشاند.
شاخص نقد و ارزيابي: نقد به معني جدا کردن خوب از بد و ظاهر ساختن عيوب يا محاسن کلام است (عميد، 1363، ص 1167). ارزيابي عبارت است از مقايسه آنچه که انجام شده با آنچه که بايد انجام گيرد، جهت شناخت نقاط قوت و ضعف برنامه ها (اعرافي و همکاران، 1380، ص 285).
قرآن کريم در آيه « و اذا قيل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا ما نتبع ما ألفينا عليه آبائنا أو لو کان آباءهم لا يعقلون شيئاً و لا يهتدون» (بقره،آيه 170) با اشاره به استدلال مشرکان، که پيروي روش پدرانشان را براي رد دعوت پيامبران مطرح مي کنند، تلويحاً آنان را به بازنگري و ارزيابي روش و مسلک گذشتگان فرا مي خواند که اگر روش آنان با معيارهاي فطري و عقلي سازگاربود آن را بپذيرند و الا نه.
در آيه ديگر « فلينظر الانسان الي طعامه» ( عبس، آيه 24) هم دقت و نگاه نقادانه در مهمترين کارهاي حياتي انسان را گوشزد کرده و نسبت به تبعيت و تقليد کورکورانه و محض ديگران هشدار مي دهد. در روايات همچنين موضوع نقد و بازنگري مستمر و محاسبه نفس بسيار مورد تأکيد قرار گرفته است. امام علي (ع) درخطبه 222 نهج البلاغه مي فرمايد: « فحاسب نفسک لنفسک فإن غيرها من الانفس لها حسيب غيرک» پس اکنون به خاطر خودت حساب خويش را بررسي کن زيرا ديگران حسابرسي غير از تو دارند. وظيفه امر به معروف ونهي از منکر نيز که مي تواند به عنوان شاخص مستقلي مطرح شود مستلزم نقد و ارزيابي مستمر اوضاع جامعه اسلامي است. پرورش روحيه نقد و ارزيابي در دانش آموزان آنها را به سمت تفکر، تحقيق و پژوهش سوق مي دهد.
شاخص ولايت پذيري: ولايت از ماده ولي به معناي قرار گرفتن چيزي در کنار چيز ديگر است به نحوي که فاصله اي در کار نباشد، يعني اگر دو چيز آنان چنان به هم متصل باشند که هيچ فاصله اي در ميان آنها نباشد ولي به کار برده مي شود (مطهري، 1378، ص 36).
در تعريف ديگر ولايت به معني تصدي و صاحب اختياري است و ازنظر اسلام دو نوع ولايت وجود دارد:
1-ولايت منفي که اجتناب از همدلي با کفار و منافقان و طاغوت است.
2-ولايت مثبت که در راستاي ولايت الهي است (مطهري، 1378، ص42).
آيه 59 از سوره نساء مي فرمايد: « يا أيها الذين آمنوا أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و اولي ألامر منکم» و آيه 44 سوره کهف مي فرمايد: « هنالک الولايه لله الحق». اين آيات بيانگر آن است که يکي از خصوصيات تربيتي فرد مسلمان، پذيرفتن فرد مسلمان، پذيرفتن ولايت خداوند متعال، رسول اکرم (ص) و معصومين و کساني است که در ويژگي ها وخصوصيات اعتقادي و علمي و رفتاري در مسير آن بزرگواران قرار دارند. ولايت پذيري به معني زور پذيري و تسليم بي قيد و شرط در برابر نظام حکومتي و حکومت کنندگان نيست، بلکه به معناي قبول حاکميت علم و عدالت و مشارکت براي تحقق شايسته سالاري و اشراف نخبگان ذي صلاح بر زمام امور جامعه است (ذو علم، 1380، ص 50).
اين شاخص بخصوص در جوامعي همچون جامعه ما که در گذشته هاي طولاني از حاکميت زورمندان و مستبدان، رنج برده اند و خود به خود روحيه اي ضد نظام حکومتي در لايه هاي ذهني جامعه شکل گرفته است بسيار ظريف و حساس است و تعميم و تعميق ولايت پذيري مبتني بر بصيرت و معرفت و تعقل و نقادي، کاري است دشوار و در عين حال ضروري.قرآن کريم در آيه 35 سوره احزاب پس از آنکه اوصاف اصلي مردان و زنان مؤمن را بر مي شمارد بلافاصله در آيه بعدي سخن از ولايت پذيري به ميان آورده است: « و ما کان لمؤمن و لا مؤمنه اذا قضي الله و رسوله أمراً أن يکون لهم الخيره ...» تأملي در سياق اين دو آيه و ترتيب آن نشان مي دهد تحقق اوصاف برجسته ايماني شرط لازم براي تحقق ولايت پذيري در حد اعلاي آن است (ذو علم، 1380، ص 50). يعني افرادي شاخص ولايت پذيري را دارند که داراي صفات عاليه ايماني باشند که زير بناي آن معرفت و بصيرت است. کساني که ولايت پذيري را تنها براي عوام لازم مي شمارند، در حقيقت به مقتضاي معناي عوامانه ولايت، داوري مي کنند و گرنه در معني حقيقي ولايت اين عقلا و نخبگان اند که در صف مقدم ولايت پذيري قرار دارند.
شاخص حب الهي: مطهري به نقل از کتاب « احياء علوم الدين» غزالي حب و بغض را اينگونه تعريف مي کند: « حب عبارتست از ميل طبع به شيء که در ادراکش لذت است و بغض عبارتست از نفرت طبع به شيئي که در ادراکش درد، تعب و سختي نهفته باشد» (مطهري، 1378، ص 75).
در جاي ديگر مطهري به نقل از صدرالمتألهين محبت را همين گونه با عبارت و بيان ديگر چنين تعريف کرده اند: « محبت عبارتست از ابتهاج (بهجت و سرور) به شيئي که موافق با طبيعت انسان باشد، اعم از اينکه آن شيئ يک امر عقلي باشد يا حسي، حقيقي باشد يا ظني» (مطهري، 1378، ص 34).
محبت راهي است به سوي همشکلي و همساني و محبت طريقي است براي دستيابي به کمال مطلوب. بنابراين دوست داشتن نيازي اصيل براي آدمي است.
آميختگي فطرت انسان با محبت دليلي است بر وجود محبت در ذات اقدس الهي زيرا نمي توان پذيرفت که محبت بدون آنکه در خداوند سبحان باشد آن را در آدمي به وديعت بگذارد. به عبارت ديگر وقتي خداوند به بنده اي از رحمت بيکران خود لطف مي کند،درحقيقت او را مورد محبت خويش قرار داده است.
براي يک فرد مسلمان، مهمترين شاخص رشد و تعالي اخلاقي و تربيتي اين است که محبوب خدا باشد و با رفتار و ويژگيهاي خود حب الهي را بدست آورده باشد. در قرآن کريم آيه 31 آل عمران « قل إن کنتم تحبون الله فاتبعوني يحببکم الله» رسيدن به اين نقطه، مستلزم پيروي و تبعيت محض از نمود عالي و عيني اسلام يعني نبي اکرم (ص) شمرده شده است. از سوي ديگر اين شاخص زيربناي ساير شاخصهاست. اينکه از نظر احاديثي مانند: « هل الدين الا الحب؟» اساس و جوهر دين در حب و عشق خلاصه شده، مطلب گزافي نيست و در تربيت اسلامي ريشه دار کردن اين محبت و متمرکز کردن توجه قلبي و عشق دروني در حضرت حق ارزشي اساسي است. البته تقويت و تعميق عشق و حب حقيقي، در گرو معرفت و عبادت است که بدون اين دو عنصر، حب الهي از سطح احساس غريزي و فطري چندان فراتر نخواهد رفت همچنانکه در آيه 165 سوره بقره مي فرمايند: « و الذين آمنوا أشد حباً لله».
شاخص تعهد و مسوليت شناسي اجتماعي: منظور از تعهد و مسوليت شناسي اجتماعي اين است که دانش آموزان پس از آموزش بتوانند در جامعه اظهارنظر، ايفاي نقش و انتقاد سازنده کنند و مهارتهاي اجتماعي، همچنين روحيه گروه گرايي دانش آموزان در پي آن حس همکاري و مشارکت تقويت شود (سلطاني، 1380، ص 245).
ازمهمترين شاخص هاي تربيت اسلامي، احساس وظيفه در برابر جامعه و توجه به تعهد و مسوليت اجتماعي است. « و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنکر» (توبه، آيه 71) امر به معروف و نهي از منکر که برخاسته از رابطه برادري اسلامي و ولايت متقابل اعضاي جامعه است و ضرورت حفظ و حراست از حدود الهي در جامعه که در آيات فراواني از قرآن کريم ذکر شده است، اهميت اين شاخص را نشان مي دهد. اسلام نه تنها فرد را براي خود و در مقابل خداوند مسؤول و متعهد مي داند، بلکه فرد را از نظر اجتماع هم مسؤل و متعهد مي داند. امر به معروف و نهي از منکر همين است که اي انسان تو تنها از نظر شخصي و فردي در برابر ذات پروردگار مسئول نيستي تودرمقابل اجتماع خويش هم مسوليت و تعهد داري (مطهري، 1361، ص 66).
با نگاهي بر آيات زير روشن مي شود که انفاق و تأمين مايحتاج نيازمندان آن هم بدون منت و آزار روحي به آنان، اصلاح بين مردم در منازعات و اختلافات و توجه به يتيمان و افراد بدون سرپرست از مصاديق ديگر اين شاخص مهم است که در آيات قرآن بر روي آن تأکيد شده است.
« يا ايها الذين آمنو لا تبطلوا صدقاتکم بالمن والاذي ...» (بقره، آيه 264)
« انما المؤمنون إخوه فاصلحوا بين اخويکم» (حجرات، آيه 10) و « و اذا حضر القسمه اولوا القربي و اليتامي و المساکين فارزقوهم منه» ( نساء آيه 8)
نقد و بررسي: هر يک از مکاتب تربيت در گذشته و حال هدفهايي براي فرايند تعليم و تربيت معرفي مي کنند. در مقاله به دو مکتب مهم روانشناسي، مکتب رفتار گرايي و شناخت گرايي اشاره شد. به نظر رفتار گرايان هدف تعليم و تربيت کسب رفتارهاي مختلف است و پديده هاي ديگر روانشناختي از جمله احساس، ادراک، انديشه و ساير فرايندهاي ذهني را در پرتو رفتارآشکار مورد بحث و بررسي قرار مي دهند. به همين جهت اين روانشناسان يادگيري را تغيير در رفتار تعريف مي کنند (سيف، 1372، ص 205).
محدوديت اين ديدگاه آن است که توجهي به ذهن و فرايندهاي آن و تمايلات،علائق و انگيزه در دانش آموزان ندارد و تنها بر اساس رفتارهاي شخص در مورد ذهن يا نگرش او قضاوت مي کند. از جمله محاسن اين ديدگاه آن است که چون رفتار قابل مشاهده و عيني است، با آزمونها و مشاهده به راحتي مي توان رفتار فرد را اندازه گيري کرد.
شناخت گرايان، رفتار را به صورت وسيله يا سر نخي براي استنباط و استنتاج پديده هاي شناختي يا آنچه در ذهن انسان مي گذرد مورد توجه قرار مي دهند. برخلاف رفتار گرايان براي شناخت گرايان رفتار آشکار فرد مورد توجه نيست بلکه علاقه آنها بيشتر معطوف به فرايندهاي ذهني است که به اعتقاد آنان رفتار ناشي از آنهاست. از اين رو هدف تعليم و تربيت براي شناخت گرايان تغييرات حاصل در فرايندهاي دروني و ذهني شخص است نه ايجاد تغيير در رفتارهاي آشکار او (سيف، 1372، ص 206).
اين روانشناسان اگر چه به فرايندهاي ذهني که يکي از مباني اصلي شکل گيري رفتار است توجه دارند ولي از تمايلات و علائق غافل شده اند. از طرفي فرايندهاي ذهني به راحتي قابل سنجش و اندازه گيري نيستند. مکتب اسلام از جهتي مشابه رفتارگرايان و شناخت گرايان و از جهتي با آنان متفاوت است. چون اسلام به رفتارهاي ديني و فرايندهاي ذهني توجه داشته و اين دو را با تمايلات و انگيزه ها نيز آميخته مي کند. تأملي در روش تربيتي پيامبر اسلام مؤيد اين مطلب است. ايشان در سنين پايين که شروع تربيت ديني است و استفاده از استدلال عقلاني (شناخت) ممکن نيست، به جاي تکيه بر برهان و استدلال ابتدا بر عمل تکيه مي کردند و با مهرباني و لطافت کلام، مردم را قلباًٌ به دين متمايل مي کردند و قبل از بحث و گفتگو درباره دين، فلسفه و فوايد آن دعوت به اقامه نماز مي کردند (يعني عمل توأم با ايجاد علاقه و انگيزه) و سپس باب بحث و گفتگو را مي گشودند (سعيدي، 1382، ص 105).
استدلال عقلي و اقامه برهان اگرچه مي تواند بعد شناختي دين (اعم از شناخت خداوند، جهان، انسان و معاد و ...) را بهبود بخشد و به استحکام آن کمک کند اما به تنهايي دانش آموزان را به انجام دادن عمل و تکاليف ديني و التزام به بايدهاي دين ملزم نمي کند. اگرچه عقل، شناخت و معرفت پشتوانه محکمي براي از بين بردن ترديدهاي ديني است و از دينداري احساسي و تقليدي و بسياري از آسيبهاي دينداري پيشگيري مي کند اما استدلالي عمل کردن دليل بر وجود انگيزه دروني براي عمل نيست. لذا مربيان بايد ابتدا با فراهم کردن محيط مناسب و ارائه الگوهاي تربيتي و ايجاد عادات نيک و بيدار کردن فطرتها زمينه تربيت ديني را فراهم کنند و سپس براي فراهم شدن آيه هاي اعتقادي و از ميان بردن ترديدها و پرهيز از دينداري سطحي دانش آموزان به مباحث عقلي و اقامه برهان بپردازند. بنابراين آنچه رفتار را شکل مي دهد تنها لايه ها و فرايندهاي ذهني فرد که ناشي از علم و دانش اوست نيست بلکه هم معرفت و شناخت و هم علاقه، انگيزه و تمايل به انجام کار رفتار فرد را شکل مي دهد. به عبارت ديگر مجموع فعاليتهاي رواني، احساسات، افکار (ذهني) و عواطف اند که رفتار و کردار هر فرد نمودار و ترجمان آن فعاليتهاست. آيات و روايات نيز اين مطلب را تأييد مي کند.
از نظراسلام انسان علاوه بر غرايزحيواني مشترک، داراي ويژگيهاي مختص، نظير حقيقت جويي، فضيلت خواهي، زيبايي طلبي، جامعه گرايي و خداپرستي است که اصالتاً و فطرتاً در نهاد وي نهفته است. همچنين خداگرايي و تعلق قلبي به ماوراي طبيعت به ويژه دين فطري و ذاتي انسان است « فطره الله التي فطر الناس عليها» (روم، آيه 30). بنابراين گرايشهاي ويژه انسان فطري و اصيل است و اين ادعا ريشه و هسته محوري معارف اسلام است (مطهري، 1369، ص 240).
کمال انسان رابطه خاصي با نيت (انگيزه انجام عمل) که برخاسته از اين گرايشهاست دارد.
در روايات آمده است « إنما الاعمال بالنيات» همانا قوم عمل به نيت و انگيزه هاست (شانه چي، 1380، ص 35).
نيت عبارتست از انگيزه آگاهانه که در تحقق فعل تأثير دارد. از اين رو گرايش، انگيزش و تمايلها از ابعاد مهم شخصيت انسان است و نقش بنيادين در رفتار دارد. تعليم و تربيت مي تواند با تنظيم اين گرايشها، ترجيح مهمترين آنها و نيز تقويت گرايشهاي عالي انساني و فطرت الهي در راه تربيت انسان کامل گام بر دارد.
همچنين روايات ما بيانگر آن است که شناخت و عمل در کنار هم مفيدند و امام علي (ع) مي فرمايند: « از ايمان راه به سوي کارهاي شايسته برده مي شود و از کارهاي شايسته راه بسوي ايمان (ايمان و عمل لازم و ملزوم يکديگرند) و با ايمان است که علم و معرفت آباد مي شود (ري شهري، 1377، ج1، ص 359). يا در روايت ديگر پيامبر اکرم (ص) مي فرمايند: « ايمان گفتاري است که به زبان رانده شود و عملي که صورت پذيرد و شناخت به وسيله خردها» (ري شهري، 1377، ج1، ص 362).
نيز در برخي روايات ما از عمل بدون شناخت نکوهش شده است. امام علي (ع) مي فرمايند: « در عبادتي که با شناخت توأم نباشد، خيري نهفته نيست» ( ري شهري، 1377، ج7، ص 3415).
امام سجاد (ع) نيز همين سخن را چنين بيان کرده اند: « هيچ عبادتي جز با شناخت ارزش ندارد» در اسلام آنقدر علم و علماء ارزشمنداند که حتي نگاه کردن به چهره عالم هم عبادت شمرده شده است» ( ريشهري، 1377، ج1، ص 3423).
در مجموع مي توان گفت فرايندهاي ذهني (شناخت و معرفت) و انگيزه و تمايل به انجام عمل،مهمترين عوامل موثر در شکل گيري رفتاراند. هرچه شناخت و معرفت بيشتر شود حب الهي و گرايشهاي اصيل و فطري در انسان قويتر شده و انسان را به سوي عمل صالح مي کشاند نمود عيني تربيت در رفتار است بنابراين اگر بخواهيم دانش آموزان ما تربيت اسلامي داشته باشند، بايد بر زير بناهاي رفتار يعني معرفت و تمايلات و حب الهي تأکيد کرد البته اين به معني آن نيست که توجهي به رفتار نکنيم.
تربيت مبتني براسلام مثلثي است که سه ضلع آن رفتار، فرايندهاي ذهني (معرفت و شناخت) و تمايلات و انگيزه هاست. هرسه ضلع اين مثلث جهت تربيت لازم و مکمل يکديگر بوده و جهت آنها هم به سمت توحيد و يگانگي خداوند است. شاخص هاي ارائه شده تحت اين سه مؤلفه قرار گرفته و در زير نشان داده شده است.
عمل و رفتار
-تعهد و مسئوليت شناسي اجتماعي
-عمل گرايي
-عفت و پاکدامني
-امر به معروف و نهي از منکر
-عبادت
فرايندهاي ذهني
-علم و دانش
-تفکر و تعقل
-معرفت و بصيرت
-نقد و ارزيابي
گرايشها و تمايلات
-حب الهي
-ولايت پذيري
عينيت خارجي اين شاخصها امري است نسبي که همواره قابليت رشد و تعميق خواهد داشت. البته هر چه ابزارها و تجربه هاي علمي بشر درباره راهکارهاي تحقق اين شاخص ها بيشتر شناخته و بکار گرفته شود، تعميم و تحقق آن عملي تر خواهد شد.
پيشنهادها و توصيه هاي کاربردي :
-مديران آموزشي در وهله اول بايد متخصص تعليم و تربيت، معلم و مربي باشند و به جاي کنترل آگاهي به پرورش آگاهي ها و تربيت و آماده سازي دانش آموزان بپردازند.
-شناسايي فزاينده مديريت و مديران آموزشي بعنوان ابزاري براي تحقق هدفهاي تربيتي
-بايد برنامه ريزي هاي تربيتي بر اساس باورهاي ارزش مدار و بر مبناي دين اسلام صورت گيرد.
-برنامه ريزي جهت افزايش نقش تربيتي خانواده و همکاري فعال مدرسه با خانواده در انجام ارزيابي تربيتي
-انجام تحقيقات کاربردي تربيتي در آموزش وپرورش
-مؤلفه ها و شاخص هاي ارائه شده طي يک يا چند پژوهش ديگرعملياتي شود.
-افزايش ارتباط متقابل اولياء با متخصصان علوم تربيتي و عالمان ديني جهت اصلاح برخي نگرشهاي غلط تربيتي.
منابع فارسي:
قرآن کريم
امام علي (ع) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي(1378)، قم: مؤسسه تحقيقاتي اميرالمؤمنين(ع)
ابراهيم زاده، عيسي (1383) فلسفه تربيت (رشته علوم تربيتي)، تهران: دانشگاه پيام نور
استونر،جيمزاي.اف.فري من. آر.ادوارد، گيلبرت.
دانيل آر (1995) مقدمه اي بر مديريت، مديريت در قرن بيست و يکم، برنامه ريزي، ترجمه علي پارساييان و سيد محمد اعرابي (1379)، تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي
اعرافي، عليرضا و همکاران (1380) مجموعه مقالات همايش تربيت در سيره و کلام امام علي (ع)، تهران: تربيت اسلامي
الراغب الاصفهاني، ابوالقاسم حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، تحقيق و ضبط محمد سيد گيلاني، المکتبه المر تضويه، تهران: ص 184.
بازرگان، عباس (1374) ارزشيابي آموزشي، تهران: سمت
جوادي آملي، عبدالله (1380) تفسير موضوعي قرآن، ج12، قم: اسراء
حق شناس و همکاران (1383) فرهنگ معاصر هزار انگليسي -فارسي، تهران: فرهنگ معاصر ذو علم، علي (1380) شاخص هاي تربيت ديني از نگاه قرآن کريم، قم: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي
سجادي،سيد مهدي (1384) تبيين و ارزيابي رويکرد عقلاني به تربيت ديني، فصلنامه نوآوري هاي آموزشي، ش 11
سعيدي، محمود و کياني نژاد، عذر (1382).
بررسي عوامل تأثيرات نامطلوب درس بينش اسلامي، نشر محراب قلم
سلطاني، ايرج (1380) ارائه الگوي پوياي ارزيابي رشد اجتماعي و مسئوليت پذيري دانش آموزان، فصلنامه مديريت در آموزش و پرورش شماره هاي 39، 38، 37 و 40 ص 272-246
سيف،علي اکبر (1383) اندازه گيري، سنجش و ارزشيابي آموزشي، تهران: نشر دوران
سيف، علي اکبر (1383) روانشناسي تربيتي، تهران: نشر آگاه
شانه چي، کاظم (1380) علم الحديث و درايه الحديث، قم: دارالحديث
شعباني، حسين (1382) مقدمات برنامه ريزي آموزشي، تهران: رشد
علم الهدي، جميله (1386) اهداف تعليم و تربيت در اسلام، تهران: موسسه پژوهش و برنامه ريزي
عميد، حسن (1363) فرهنگ عميد، تهران امير کبير
کاردان و همکاران (1382) فلسفه تعليم و تربيت، ج1، تهران: سمت
مشايخ، فريده (1379)، ديدگاههاي نو در برنامه ريزي آموزشي، تهران: سمت
مطهري ، مرتضي (1378) ولاء ها و ولايتها، قم: صدرا
مطهري، مرتضي (1367) جاذبه و دافعه امام علي (ع)، قم: صدرا
مطهري، مرتضي (1380) ده گفتار، قم: صدرا
مطهري، مرتضي (1361) مجموعه آثار شهيد مطهري، ج5، قم: صدرا
مطهري، مرتضي (1367) انسان کامل، قم: صدرا
محمدي ري شهري، محمد (1377)، ميزان الحکمه، ترجمه حميدرضا شيخي، ج1، قم: دارالحديث
محمدي ري شهري، محمد (1377)، ميزان الحکمه، ترجمه حميدرضا شيخي، ج7، قم: دارالحديث
منابع عربي:
کليني رازي، محمد (1365)
الکافي، ج1،تهران: دارالکتب الاسلاميه
مجلسي،محمدباقر (1404) بحارالانوار، ج 27، بيروت: موسسه دارالوفاء
طباطبايي،محمد حسين (1362) الميزان في تفسير القرآن، ج1
طباطبايي،حسين (1362) الميزان في تفسير القرآن، ج5.
طباطبايي، محمد حسين (1362) الميزان في تفسير القرآن، ج18
Encyclopedia of educational re search (1992):vol2, N, Y:Macmillan Publishing comp.
ERIC:Data_Base:(1998_1992):search on: component sindicators.
UNESCO:Data)_Base (2003_2000) search on: Quantitative
Qualitative Indicators.
1-مائده
2-اسراء آيه 70
3-تين آيه 4
4-indicator
5-Component
6-اذله علي المؤمنين
7-و بالوالدين احسانا
8-بگو پروردگارا علم مرا بيفزا
9-آيا کساني که مي دانند با کساني که نمي دانند برابراند؟
10-اي کساني که ايمان آورده ايد اطاعت کنيد از خداوند و رسول او و صاحبان امر از ايشان
11-ولايت از آن خداوند بر حق است.
12-از امام صادق (ع)، بحارالانوار، ج27، ص 95
13-کساني که ايمان آورده اند شديدترين حب شان به خداوند است.
14-مردان و زنان مؤمن يکديگر را امر به نيکيها و نهي از بديها مي کنند
15-اي کساني که ايمان آورده ايد صدقات خود را با منت و اذيت باطل نکنيد.
16-همانا مؤمنان برادر يکديگراند پس بين برادران خويش را اصلاح مي کنند
17-اگربه هنگام تقسيم ارث خويشاوندان و يتيمان و مستمندان حضور داشته باشند چيزي از اموال به آنها بدهيد.
18-فطرت خداوند که فطرت انسانها هم بر اوست .
19-پيامبر اکرم (ص) فرمود: نگريستن به چهره عالم عبادت است.
منبع:نشريه کوثر،شماره 32