چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد (ع)

عبد الله صالحی

نسخه متنی -صفحه : 49/ 31
نمايش فراداده

تعیین جانشین در دوّمین سفر به بغداد:

مرحوم شیخ مفید ، کلینی و دیگر بزرگان به نقل از اسماعیل بن مهران روایت کرده اند :
پس از آن که حضرت جوادالا ئمّه علیه السلام را در اوّلین مرتبه ، توسّط حکومت معتصم عبّاسی به بغداد احضار کردند ، من برای حضرت احساس خطر کردم .
به همین جهت ، قبل از سفر ، خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم : یابن رسول اللّه ! در این مسافرت ، من برای شما احساس خطر می کنم ، چنانچه خدای نخواسته آسیبی بر شما وارد شود ، چه شخصی بعد از شما عهده دار ولایت و امامت می باشد ؟
همین که امام علیه السلام سخن مرا شنید ، چهره و صورت نورانیش را به سمت من برگردانید و سپس اظهار نمود : ای اسماعیل ! نگران مباش ، آنچه را که فکر می کنی ، امسال و در این سفر واقع نخواهد شد .
اسماعیل گوید : حضرت پس از مدّتی ، صحیح و سالم از بغداد به مدینه مراجعت کرد .
و چون مرحله ای دیگر ، ماءمورین حکومتی خواستند آن حضرت را به دستور معتصم عبّاسی به بغداد احضار کنند ، من به حضور ایشان رسیدم و گفتم :
یاابن رسول اللّه ! فدایت گردم ، شما از مدینه به بغداد می روی و من برایتان احساس خطر می کنم ، بعد از شما چه کسی جانشین خواهد بود ؟
ناگاه متوجّه شدم که امام جواد علیه السلام گریه افتاد و قطرات اشک بر گونه ها و محاسن شریفش جاری گشت .
و حضرت در همین حالت متوجّه من گردید و فرمود :
ای اسماعیل ! در این سفر ، خطر متوجّه من خواهد شد؛ و بدان که جانشین بعد از من فرزندم ، حضرت ابوالحسن ، امام علیّ هادی علیه السلام می باشد . ( 43 )