پژوهشی در اصطلاح «علوم قرآنی»

محمدعلی عباسی

نسخه متنی
نمايش فراداده

پژوهشی در اصطلاح «علوم قرآنی»

محمدعلی عباسی

علم دارای سه معنی اصلی و اساسی است: نخست علم به معنی مطلق آگاهی در برابر مطلق‏ جهل است.در معنی دوم به بخشی از معرفت‏ بشری در کنار و در برابر دیگر شاخه‏های آن اطلاق‏ می‏گردد.برای مثال مولانا جلال‏الدین محمد بلخی‏ در بیت ذیل علم را به همین معنا به کار برده‏ است:

خرده ‏کاریهای علم هندسه‏ یا نجوم و علم طب و فلسفه در قرون اخیر معنای دیگری نیز یافته است و آن معرفتهای تجربی در برابر معارف غیر تجربی‏ است.وقتی سخن از«علوم قرآنی»به میان می‏آید منظور معنی دوم علم یعنی بخشهایی ویژه از معارف بشری است که رابطهء مستقیم با قرآن دارند، و چنانکه بعدا خواهیم دید به دلیل نسبت خاصی‏ که این شاخه‏های دانش با قرآن کریم دارند بدانها «علوم قرآنی»اطلاق می‏گردد.

شهید ثانی شیخ زین‏الدین عاملی در قرن دهم‏ هجری در کتاب گرانسنگ«منیة المرید فی آداب‏ المفید و المستفیذ»علوم قرآنی را بخشی از اقسام‏ علوم شرعی محسوب می‏دارد.

از دید این دانشمند دانشهای اصلی دین کلام، کتاب،حدیث و فقهند.از دیدار ایشان«علم کتاب» همان علوم و معارف مربوط به قرآن است که در سه‏ فن استقرار و استمرار یافته است:فن اول علم‏ تجوید است که به شناخت حروف و کلمات قرآن‏ می‏پردازد.فن دوم قرائت است که به شناخت‏ وجوه مختلف اعراب قرآن و بنایی که قرآن بر آن نازل‏ شده می‏پردازد.

فن سوم علم تفسیر است که هدف آن شناسایی‏ معانی و مقاصد قرآن و استخراج حکم و احکام آن‏ است.

از دید شهید ثانی مباحثی همچون«ناسخ و منسوخ»،«محکم و متشابه»و امثال آن در بخش‏ سوم یا فن تفسیر باید مورد بحث قرار گیرند.(1)

علوم قرآنی را سلسله‏ای از مباحث قرآنی می‏توان‏ تلقی کرد که به لحاظ ورود به ساحت قدس این‏ کتاب آسمانی بر علوم دیگر تقدم دارند.مباحث‏ اصلی این علوم عبارتند از مباحثی همچون تاریخ‏ نزول قرآن،قرائت،اعجاز قرآن،اعراب‏ کتاب آسمانی و اعجاز آن از نخستین مسایلی بود که برای مسلمین پیش آمد و مسلمانان بدانها اهتمام ورزیدند.

با نفوذ اسلام در بین دیگر ملل و سرزمینها و گسترش این ایدئولوژی نو به علت درگیریها و کشمکشهای فکری و اعتقادی آرام آرام بحثهای‏ کلامی و تفسیری پیدا شد و فهم معنای صحیح‏ آیات اهمیت یافت.پیشتر به الفاظ قرآن و وضعیت‏ بلاغی و لفظی آنها پرداخته می‏شد و جنبه‏های‏ صوری مهمتر به نظر می‏رسید.عبدالعظیم زرقانی‏ اندیشمند و دانشمند معاصر در کتاب«مناهل‏ العرفان»(ج 1،ص 35)که اختصاص به علوم‏ قرآنی دارد،بر آن است که این علوم از اول در اسلام‏ بوده است،اما این اصطلاح برای جدا کردن علوم‏ قرآن از تفسیر قرآن پیدا شده و بدایت آن در اوایل‏ قرن پنجم بوده است.

پیش از آنکه وارد بحث تعریف علوم قرآنی از دید قرآن‏پژوهان شویم،ذکر یک نکته ضروری به نظر می‏رسد.نخستین مباحث مربوط به علوم قرآنی از زمان حضرت پیامبر(ص)و اصحاب ایشان آغاز شد.بحثهایی دربارهء قرآن کریم پیش می‏آمد و پرسشهایی مطرح می‏شد و پیامبر(ص)عهده‏دار پاسخ به این مباحث و مسایل بودند.سخنهایی از پیامبر(ص)که ذیلا دربارهء قرآن نقل می‏شود،روشن‏ می‏کند که نگرش نبوی به قرآن و علوم آن چگونه‏ بوده است.

پیامبر(ص)فرمود:«هرگاه فتنه‏ها به شما روی آورد، و محیط جامعه مانند شب تاریک سیاه شد،پس‏ بر شما باد تمسک به قرآن،زیرا قرآن شفیعی است‏ که شفاعتش پذیرفته است،و گواهی است که‏ شهادت وی قبول می‏شود.هرکس که قرآن را در پیش روی خویش قرار دهد،قرآن او را به بهشت‏ رهنمون می‏شود،و هرکس که قرآن را پشت سر خویش بیندازد،به دوزخ سرنگون خواهد شد.قرآن‏ راهنمایی است که به بهترین راه دلالت می‏کند. قرآن کتابی است سراسر روشنی و روشنگری.

همانا قرآن دارای ظاهری است و باطنی.ظاهر آن حکم است و باطن آن علم.ظاهر قرآن ظریف‏ است و باطن آن عمیق.شگفتیهای قرآن به شمارش‏ درنمی‏آید و اسرار آن فرسودنی نیست.قرآن دارای‏ چراغهای هدایت است و نشان و نشانهء حکمت‏ دارد.این کتاب دلیل راه معرفت است برای کسی‏ که به صفت آن پی ببرد.هر فرد بصیری باید با دقت‏ بدان بنگرد،تا صنعت قرآن بر او آشکار گردد،و به‏ نجات و اخلاص رسد و راه و رسم آگاهی فرا گیرد».(2)

در حدیثی دیگر از آن حضرت می‏خوانیم:«کسی‏ که معارف قرآن را فراگرفته شایسته نیست که بپندارد کسی چیزی بالاتر و والاتر از او دارد»(3)در دیگر جای از حضرت نقل است که فرمود:«همانا قرآن‏ هدایت از گمراهی است،و بصیرت از نابینایی،و جبران لغزش،و نوری در ظلمت،و روشنایی در امور نوظهور،و معصومیت از هلاکت،و رشد از گمراهی،و شناخت فتنه‏ها،و رسیدن از دنیا به‏ آخرت.کمال دین شما در قرآن است،و هیچکس‏ از قرآن روی نگرداند مگر به سمت دوزخ».(4) باز از پیامبر(ص)نقل است که فرمود:«این کتاب‏ خدا قرآن است. در آن خبر پیشینیان است و اطلاع‏ پسینیان.این کتاب قاضی در بین شماست.مرز است و نه شوخی.این کتاب ریسمان استوار خداوند است و تذکر حکمت حکیم مطلق.اهواء نفسانی او را نمی‏پوشاند،و زبانها را از انحراف باز می‏دارد و اندیشمندان هرگز از مطالعه آن سیر نمی‏شوند».(5)

پس از پیامبر(ص)،اصحاب ایشان و بویژه امام‏ علی(ع)به قرآن‏پژوهی و نشر و گسترش علوم قرآنی‏ همت گماشتند.در«نهج‏البلاغهء»شریف نیز بسیاری سخنان درباره قرآن و علوم آن بیان گردیده‏ است.نقل سخنانی از امام درباره قرآن و علوم آن‏ به شناخت از علوم قرآنی کمک شایان خواهد کرد. امام علی(ع)می‏فرمایند:«خداوند پیامبرش را برانگیخت با دین شناخته شده و رایتی برافراشته،و کتابی برنگاشته و نوری درخشان و برنامه‏ای قاطع که‏ مرتفع کننده تمامی شبهه‏هاست...این قرآن‏ ظاهری دلپذیر دارد و درونش بس ژرف است. عجایب قرآن پایان نمی‏پذیرد،و تنها قرآن است که‏ پرده‏های تاریکی را کنار می‏زند...خداوند کتابش را در حالی که جامع تمام جوانب زندگی است پیش روی شما گذاشته است...آیه‏ای از قرآن آیه‏ای‏ دیگر را تفسیر می‏کند،و هر آیتی گواه آیت دیگر است.اختلافی در آن یافت نمی‏شود...تمام علوم‏ گذشته و آینده در قرآن است،و قرآن داروی تمامی‏ دردهاست...قرآن بهار دلها و سرچشمه علم‏ است...قرآن امر و نهی دارد،خاموش و گویاست.حجت خدا بر مردم است...قرآن‏ دریایی است که ژرفای آن ناپیداست».(6)

دیگر امامان و پیشوایان نیز بحثهای بسیار دربارهء قرآن داشته‏اند،و به یک تعبیر می‏توان گفت تمامی‏ سخنان امامان و پیشوایان همانا در اصل تأویل و تفسیر و تبیین قرآن و علم آن است.

در قرون بعدی دانشمندان مسلمان کوشیدند تا با توجه به سخنان پیامبر اکرم و دیگر پیشوایان دین، علوم اسلامی را استخراج کنند و بسط و گسترش‏ دهند.چنین بود که کتب بسیاری در این دانشها تألیف شد و رشته‏های جدیدی شکل گرفت و گستش یافت.مرحوم آیت‏الله علامه سید حسن‏ صدری در کتاب گرانسنگ«تأسیس الشیعه»فصلی‏ را به علوم قرآنی اختصاص داده و درمورد طلایه‏داری تشیع در این باره می‏نویسد:«شیعه در علوم قرآنی نیز مقدم است.اول کسی که به‏ جمع‏آوری و تدوین قرآن پرداخت امام علی بن‏ ابیطالب بود...در تفسیر نیز امام علی پیشوای‏ مفسران است...اما در سایر انواع علوم قرآنی نیز علی(ع)اولین کسی است که آن را دسته‏بندی و تقسیم کرد؛شصت نوع دانش قرآنی را برشمرد و برای هریک نیز مثالی را متذکر گردید...بیانات‏ امام که اینک به صورت نوشته موجود است،اصل و اساس برای تمامی کتبی است که پس از آن در زمینه‏ علوم قرآنی به رشته تحریر و تألیف درآمده است.و بدینسان می‏توان ادعا کرد که شیعه از این طریق،در تمامی علوم قرآنی پیش‏قدم و طلایه‏دار بوده است... نخستین کسی که در نقطه‏گذاری قرآن و حفظ آن از تحریف گام برداشت،شاگرد و مصاحب علی(ع) یعنی ابوالاسودئلی بود...»(7)

به هر روی دربارهء علوم قرآنی و تقسیمات آن که‏ فهم کامل قرآن در درجهء اول به دانستن آن بستگی‏ دارد،باید گفت که این دانشها عبارتنداز 1- شناخت تاریخ قرآن کریم،2-شناخت‏ تقسیم‏بندیهای درونی قرآن؛3-شناخت‏ تقسیم‏بندیهای بیرونی قرآن(مکی یا مدنی بودن)؛ 4-معرفت نسبت به آیات محکم و آیات متشابه؛ 5-معرفت نسبت به ناسخها و منسوخها؛6- شناخت جنبه‏های اعجاز قرآن؛7-شناخت‏ تأویل و تفسیر قرآن و شناخت تفاسیر و مفسران؛ 8-شناخت ترجمه‏های قرآن؛9-معرفت قرائت و ترتیل قرآن و قاریان اصلی و قرائتهای معروف و مشهور؛10-شناخت اسلوب و شیوهء زبان و بیان‏ قرآن؛11-شناخت ویژگیها و ارزشهای قرآن؛ 12-شناخت واژگان و حروف قرآنی.

دانشمند مصری دکتر محمد سالم محیسن علوم‏ قرآنی را چنین تعریف کرده است:«مباحث متعلق‏ به قرآن،مانند کیفیت نزول،مبداء آن،کیفیت وزمان و مکانش،گردآوری قرآن،کتابت قرآن در عصر پیامبر(ص)،اعجاز قرآن،ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه،سوگندهای قرآنی،مثلها و تمثیلها،ترتیب سور و تناسب آنها باهم،ترتیل و قرائت آیات...از زمره دانشها و علوم قرآنی‏ است».(8)

البته برخی از پیشنیان علوم قرآنی را دانش ویژهء مختص هر آیت قرآنی محسوب می‏داشتند و لذا در نظر ایشان دانشهای قرآنی بسیار وسیع و پر تعداد می‏نمود.از دانشمندی مسلمان به نام ابی بکر محمدبن عبدالله عرب نقل است که گفت: ««77450 دانش در قرآن است.و این عدد را باید در چهار ضرب کرد تا ابعاد علوم قرآنی بدست‏ آید،چون هر کلمه‏ای ظاهری دارد و باطنی،حدی‏ و مطلعی و...».(9)

نمی‏خواهیم این سخن را رد یا تأیید کنیم،بلکه‏ تنها می‏خواهیم بگوییم که دایرهء علوم قرآنی تا چه‏ اندازه می‏تواند وسعت داشته باشد.اگر توجه‏ قرائت قرآن،معانی قرآن و احکام آن را در زمان‏ نخستین علوم قرآنی محسوب داریم،به قدم توجه به علوم قرآنی در عالم اسلامی پی می‏بریم‏ حقیقت آن است که مسلمین از آغاز به کتاب‏ آسمانی توجه و عشق بسیار داشتند،و لذا بجرأت‏ می‏توان ادعا کرد که قرآن مورد توجه‏ترین کتاب عا بوده است.نگاهی به رقم کتابهایی که دربارهء قرآن‏ اعم از تأویل و تفسیر و قرائت و امثال آنها به رشد تحریر و تألیف درآمده،گواه روشنی بر این‏ مدعاست که هیچ کتابی در طول تاریخ تا این حد و اندازه مورد التفات و توجه قرار نگرفته است. یک معنا در عالم اسلامی اساسا هیچ کتابی اعم‏ تاریخی،تفسیری،کلامی،فلسفی،اخلاقی، اجتماعی،عبادی،فقهی،سیاسی،ادبی،هنری وعلمی نوشته نشده،جز آنکه نگاهی به قرآن کریم‏ داشته است.از اینهمه کتاب بخشی وسیع به طور مستقیم دربارهء دانشهای مرتبط با قرآن بوده است. و آن دسته که مستقیما به قرآن مربوط نبوده،به هر حال متأثر از جهان‏بینی قرآنی و احکام آن بوده‏ است.

در قرن ششم هجری مفسر بزرگ شیخ ابوعلی‏ فضل بن حسن طبرسی در تفسیر گرانسنگ«مجمع‏ البیان»به علوم قرآنی اشاره کرده،وجوه اعجاز قرآنی،اعم از فصاحت،نظم و هماهنگی درونی، اسلوب بدیع و استوار،و همچنین تاریخ قرآن، تفسیر قرآن،جغرافیای تاریخی قرآن،علم قرائت، علم لغات،علم اعراب،صرف و نحو،ناسخ و منسوخ،و تأویل را جزو علوم قرآنی قرار داده است. گرچه شیخ طبرسی تعریف دقیق و روشنی از علوم‏ قرآنی به دست نمی‏دهد،از نوع تقسیم‏بندی او چنین استنباط می‏شود که این دانشمند برجستهء شیعه،علوم قرآنی را شامل علومی می‏داند که با فهم بهتر و درک بیشتر قرآن نسبتی تام و تمام‏ دارند.(10)

درباره علوم قرآنی کتب مستقلی نیز نوشته شده‏ است که مهمترین آنها عبارتند از«البرهان فی علوم‏ القرآن»و«الاتقان فی علوم القرآن».«البرهان فی‏ علوم القرآن...»از امام بدرالدین محمد بن عبدالله‏ بن بهادر زرکشی که از اندیشمندان شافعی مذهب‏ قرن هشتم هجری است.زرکشی در کتاب‏ البرهان...»تمامی گفته‏ها و نوشته‏های مربوط به‏ علوم قرآنی پیش از خود را خلاصه کرده و به نقل آنها پرداخته است.این کتاب در چهل و هفت باب‏ تنظیم شده است،و مهمترین مباحث آن عبارتند از اسباب نزول،ناسخ و منسوخ،انواع قرائات، رسم‏الخط قرآنی،اعجاز و دلایل آن.

پس از او امام جلال‏الدین عبدالرحمن بن عمرعسقلانی از عملای حدیث مصر که به سال 824 هـ.ق روی در نقاب خاک کشیده،کتابی در این‏ زمینه تصنیف کرد و آن را«مواقع العلوم من مواقع‏ النجوم»نام نهاد.کتاب عسقلانی نیز به مباحثی‏ اختصاص داشت که زرکشی در«البرهان»بدان‏ پرداخته بود.در همین زمان اندیشمند دیگری به نام‏ محیی الدین کافیجی کتابی در این باره به رشته‏ تحریر درآورد.امام جلال‏الدین سیوطی که این‏ کتب را دیده بود،متوجه شد که این دانشمندان، بسیاری از مباحث را در علوم قرآنی ناتمام‏ گذاشته‏اند.لذا عزم خود را جزم کرد تا کتابی جامع‏ و کامل در این زمینه بنویسد.نتیجهء آن«الاتقان فی‏ علوم القرآن»بود.

او در مقدمهء کتاب خویش از دهها کتاب مهم‏ اسلامی نام برد که در زمینهء علوم قرآنی نوشته شده‏اند و منابع اصلی کار او در تألیف الاتقان بوده‏اند. سیوطیی بحث خود در علوم قرآنی را با جستجوی‏ مکی یا مدنی بودن آیات قرآن آغاز می‏کند.بحث از ناسخ و منسوخ،اسباب نزول،انواع قرائات،آداب‏ آموزش و حفظ قرآن،طبقات مفسران از بحثهای‏ اصلی کتاب است.گفتارهای سیوطی شامل هشتاد بحث مهم از علوم مربوط به قرآن است.او هر موضوعی را که نقل می‏کند،به مهمترین تألیفات در آن زمینه نیز اشاره کرده،از نویسندگان بزرگ علوم‏ قرآنی ذکر خیری به میان می‏آورد.این کتاب عظیم‏ بارها به چاپ رسیده است.در ایران نیز علاوه‏بر چاپ به زبان اصلی،ترجمه‏ای توسط استاد سید مهدی حائری قزوینی نیز صورت گرفته و چاپ شده‏ است(11)

علامه قطب‏الدین محمود شیرازی در کتاب‏ گرانسنگ«درة التاج»که متعلق به قرن هفتم هجری‏ است،دانشهای دینی را به دانشهای اصلی و فرعی‏ تقسیم می‏کند:دانش اصول دین شامل توحید و نبوت و معاد است و دانش فروع دین شامل مباحثی‏ است که نسبت به اصول دین در درجهء بعدی‏ اهمیت قرار دارند.این علم فروع خود بر دو قسم‏ است:یک علم«مقصود»و دیگری«تبع».خود علم مقصود بر چهار رکن استوار است.رکن اول‏ «علم کتاب»است که بر دوازده نوع است:1-علم‏ قرائت 2-علم وقوف 3-علم لغات 4-علم‏ اعراب 5-علم اسباب نزول 6-معرفت ناسخ و منسوخ 7-علم تأویل 8-علم قصص 9-علم‏ استنباط معانی قرآن 10-علم ارشاد و نصیحت و مواعظ و امثال 11-علم معانی 12-علم بیان.

سپس علامه قطب‏الدین شیرازی درباره هریک از این علوم به تفصیل سخن می‏گوید.(12)

دانشمند معاصر مرحوم علامه استاد سید محمد حسین طباطبایی در کتاب ارزشمند«قرآن در اسلام»،اهتمام قرآن به علم‏آموزی را سبب اصلی‏ شکل‏گیری علوم قرآنی می‏داند.موضوع علوم قرآنی‏ از دید علامه طباطبایی خود قرآن،تاریخ و تفسیر آن است.

با نزول قرآن آرام آرام علوم مربوط به آن اعم از علوم لفظی و معنوی پرورش می‏یابند و رشد می‏کنند،آرام آرام هریک به علم مستقلی تبدیل‏ می‏شود و دربارهء آنها کتابهایی تصنیف می‏شود. علومی همچون تجوید و قرائت،به کیفیت تلفظ و حالت و عوارض حروف تهجی در زبان عربی و امثال آنها می‏پردازد.عدد سور و آیات و کلمات و حروف آنها و فن رسم‏الخط قرآن و اختلافات آنها نیز در زمرهء این علوم قرار می‏گیرند.در مقابل فنونی‏ مانند تأویل و تفسیر و شناخت محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ و همچنین بحث از آیات احکام به‏ مثابهء زیربنای فقه اسلامی بخش عمده دیگر از علوم قرآنی را تشکیل می‏دهد.

علامه طباطبایی تقسیم‏بندی خاصی دربارهء علوم‏ علوم قرآنی دارند که ظاهرا بهترین تقسیم‏بندی در این زمینه است.ایشان علوم قرآنی را به دو دسته‏ کلی علوم لفظی(یعنی علومی که به الفاظ قرآن‏ تعلق دارند)و علوم معنوی(یعنی علومی که به‏ معانی قرآن تعلق دارد)تقسیم کرده‏اند.علومی‏ همچون تجوید،قرائت،رسم خط،تعداد آیات و کلمات و امثال آنها مربوط به علوم لفظی است،و مباحثی همچون تفسیر،تأویل،ظاهر و باطن، محکم و متشابه،ناسخ و منسوخ و امثال آنها را می‏توان در زمرهء علوم معنوی قرآن برشمرد.

از دید علامه طباطبایی،قرآن کریم در رشد و گستش علومی همچون صرف و نحو و معانی و بیان و بدیع و علم واژه‏شناسی و علوم دیگری نیز از این قبیل نقشی شگرف داشته است.(13)استاد فرزانه و دانشمند برجسته معاصر محمد رضا حکیمی‏ به جای ترکیب«علوم قرآنی»،ترکیب«ادبیات‏ قرآنی»را برای این دسته از دانشها پیشنهاد می‏کند. از دید ایشان تمامی علوم،معارف و دانشهای (به تصویر صفحه مراجعه شود) بشری در گستردگی بیشمار آن به نحوی می‏توانند و باید علوم قرآنی محسوب شوند.چراکه هریک از پیشرفتهای دانش بشری به فهم بهتر قرآن یاری‏ خواهند رساند.اما در عین حال،رابطهء برخی از علوم با قرآن رابطه‏ای نزدیکتر است و برخی در درجات دورتر قرار می‏گیرند و حق آن است که علوم‏ درجهء اول علوم قرآنی،یا به اصطلاح ایشان«ادبیات‏ قرآنی»گفته شوند.

ایشان می‏نویسند:«مقصود از ادبیات قرآنی، علومی است که از مواد و مسائل ادبی وسیع تشکیل‏ یافته است و برای شناخت جوانب گوناگون کلا خدا،به دست متفکران و عالمان مسلمان تبویب و تدوین شده است این علوم بالغ بر 30 رشته‏اند که‏ در فهرستهای اسلامی-از جملهء«کشف الظنون» آمده‏اند: علم مفردات قرآن یا شناخت واژه‏های قرآن،علم‏ متشابهات قرآن یا شناخت کلمات متشابه قرآن، علم دفع مطاعن القرآن یا شناخت پاسخ‏ اعتراضهای معاندان بر قرآن،علم غریب القرآن‏ یا شناخت واژه‏های غیر مشهور قرآن،علم بدائع‏ القرآن یا شناخت آرایشهای لفظی و معنوی قرآن، علم اعراب القرآن یا شناخت نحو و صرف قرآن، علم کتابة القرآن یا شناخت رسم‏الخط قرآن،علم‏ اعجاز القرآن یا شناخت چگونگی معجزه بودن‏ قرآن،علم‏التجوید و قرائة القرآن یا شناخت‏ درست و نیکو خواندن قرآن،علم وقوف القرآن یا شناخت پایان جمله‏ها و انواع وقفهای قرآن.

بدین گونه ایشان این علوم را مجموعهء«ادبیات‏ قرآنی»می‏نامند.از دید استاد حکیمی،وحدت‏ علوم قرآنی،وحدت اعتباری و انتزاعی است.یک‏ علم است که مسائل آن علوم مختلفه‏ای است که به‏ گونه‏ای خاص خادم قرآنند.مدلول تضایفی علوم‏ قرآنی با مدلول اصطلاحی پس از آن مغایرت دارد. علوم یاد شده از جمله سرشار است از انواع‏ موضوعات ادبی و بلاغی صرف.و همچنین شایان‏ ذکر است که ایشان دو نوع دیگر از ادبیات در مورد قرآن کریم مطرح می‏نمایند که ادبیات تفسیری و ادبیات ترجمه را شامل می‏شود.(14)

استاد سید علی کمالی دزفولی یکی دیگر از قرآن‏پژوهان معاصر است که به تعریف علوم قرآنی و مباحث مربوط به آنها می‏پردازد.از دید ایشان علوم‏ القرآن به لفظ جمع غیر از علم القرآن به لفظ مفرد است.علوم قرآنی در واقع معرفتهایی مرتبط با قرآن‏ هستند که به نحوی از انحاء و بگونه‏ای خاص ما را در فهم قرآن یاری می‏کنند و به اصطلاح می‏توان این‏ علوم را،علوم خادم نیز نام نهاد.دانشهایی مانند دانش رسم‏الخط،دانش قرائت،دانش اسباب و نزول،دانش ناسخ و منسوخ،دانش اعراب قرآن، دانش غریب قرآن،دانش محکم و متشابه،و دانشهای دیگری از این قبیل علوم قرآنی یا دانشهای‏ خادم فهم قرآنند.ایشان علومی همچون صرف و نحو عربی را که به گونه‏ای عام در خدمت قرآن‏ هستند در زمرهء علوم قرآنی یعنی علومی که به‏ گونه‏ای خاص در خدمت قرآنند محسوب‏ نمی‏دارند،بدین سان علوم قرآنی بر علومی اطلاق‏می‏شود که مستقیم و بی‏واسطه در فهم قرآن‏ دخالت دارند.(15)

آخرین کتابی که در این بحث بدان اشاره خواهد شد کتاب با ارزش«طبقات مفسران شیعه»نوشته‏ استاد عقیقی بخشایشی است.نویسندهء این کتاب‏ چهارده نوع دانش را مجموعهء علوم قرآنی محسوب‏ می‏دارد.وی علوم قرآنی را علومی می‏داند که‏ رابطه‏ای مستقیم با تفسیر قرآن دارند،و پیش نیاز اصلی و اساسی برای هرنوع استنباط و فهم قرآنی‏ است،و بدون این قرون درک قرآن ممکن نیست.

این دانشها عبارتنداز:دانش نحو،دانش صرف، بحث اشتقاق،دانش معانی،دانش بیان،دانش‏ بدیع،علم قرائت،علم عقاید یا کلام،اصول‏ فقه،اسباب نزول،ناسخ و منسوخ،فقه یا آیات‏ احکام،علم الحدیث،واژه‏شناسی.

البته این چهارده دانش چنانکه مؤلف متذکر است،پیشتر نزد بزرگانی همچون شهید ثانی در «منیة المرید»جلال‏الدین عبدالرحمن سیوطی در «الاتقان»و شهاب‏الدین آلوسی در«روح المعانی»به‏ عنوان علوم قرآنی برشمرده و ذکر شده‏اند.اما از دید آقای عقیقی بخشایشی با پیشرفت و گسترش علوم‏ و معارف بشری دانشهای دیگری نیز میتوانند به‏ نحوی از انحا مفسران را در فهم بهتر قرآن یاری‏ دهند.(16)

پی‏نوشت:

(1)-آداب تعلیم و تعلم در اسلام،شهید ثانی،ترجمهء دکتر سید محمد باقر حجتی،چاپ اول،تهران،1359،ص 3-520.

(2)-اصول کافی،شیخ کلینی رازی،ج 2،ص 238.و مشکاة الانوار،محمد باقر مجلسی،ص 68.

(3)-مستدرک وسایل الشیعه،میرزا حسین نوری،ج 1،ص 288 و:مشکاة الانوار،مجلسی،ص 68.

(4)-اصول کافی،ج 2،ص 439.

(5)-مجمع البیان،شیخ طبرسی،ج 1،ص 16.

(6)-قرآن در احادیث اسلامی،جعفر خوشنویس،چاپ اول‏ سال 1361،ص 44-36.

(7)-تأسیس الشیعة،سید حسن صدر،قم،ص 8-316.

(8)-مجله بینات،شماره 3(سال اول،پاییز 1373)،ص 90 «سیر نگارشهای علوم قرآنی»از آقای محمد علی مهدوی راد.

(9)-همان،ص 91.

(10)-مجمع البیان،ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی،چاپ‏ بیروت،1379 هـ.ق،ج 1،ص 15-9.

(11)-مشخصات ترجمه چنین است. ترجمهء الاتقان فی علوم القرآن،جلال‏الدین عبدالرحمن سیوطی‏ سید مهدی حائری قزوینی(تصحیح متن اصلی از محمد ابوالفضل‏ ابراهیم)،دو مجلد،چاپ اول،انتشارات امیرکبیر،سال 1363.

(12)-درةالتاج،قطب‏الدین محمود شیرازی،تصحیح سید محمد مشکاة،چاپ دوم،تهران،سال 1365،ص 91-87.

(13)-قرآن در اسلام،سید محمد حسین طباطبایی،چاپ دوم، ص 164-158.

(14)-دانش مسلمین،محمد رضا حکیمی،چاپ هفتم،تهران، سال 1371،ص 2-180.

(15)-شناخت قرآن،سید علی کمالی دزفولی،چاپ اول،سال‏ 1364،ص 29 و 28.

(16)-طبقات مفسران شیعه،عقیقی بخشایشی،چاپ اول،قم، سال 1371،ج 1،ص 8-124.