پژوهشی در اصطلاح «علوم قرآنی»
محمدعلی عباسی
علم دارای سه معنی اصلی و اساسی است: نخست علم به معنی مطلق آگاهی در برابر مطلق جهل است.در معنی دوم به بخشی از معرفت بشری در کنار و در برابر دیگر شاخههای آن اطلاق میگردد.برای مثال مولانا جلالالدین محمد بلخی در بیت ذیل علم را به همین معنا به کار برده است:
خرده کاریهای علم هندسه یا نجوم و علم طب و فلسفه در قرون اخیر معنای دیگری نیز یافته است و آن معرفتهای تجربی در برابر معارف غیر تجربی است.وقتی سخن از«علوم قرآنی»به میان میآید منظور معنی دوم علم یعنی بخشهایی ویژه از معارف بشری است که رابطهء مستقیم با قرآن دارند، و چنانکه بعدا خواهیم دید به دلیل نسبت خاصی که این شاخههای دانش با قرآن کریم دارند بدانها «علوم قرآنی»اطلاق میگردد.
شهید ثانی شیخ زینالدین عاملی در قرن دهم هجری در کتاب گرانسنگ«منیة المرید فی آداب المفید و المستفیذ»علوم قرآنی را بخشی از اقسام علوم شرعی محسوب میدارد.
از دید این دانشمند دانشهای اصلی دین کلام، کتاب،حدیث و فقهند.از دیدار ایشان«علم کتاب» همان علوم و معارف مربوط به قرآن است که در سه فن استقرار و استمرار یافته است:فن اول علم تجوید است که به شناخت حروف و کلمات قرآن میپردازد.فن دوم قرائت است که به شناخت وجوه مختلف اعراب قرآن و بنایی که قرآن بر آن نازل شده میپردازد.
فن سوم علم تفسیر است که هدف آن شناسایی معانی و مقاصد قرآن و استخراج حکم و احکام آن است.
از دید شهید ثانی مباحثی همچون«ناسخ و منسوخ»،«محکم و متشابه»و امثال آن در بخش سوم یا فن تفسیر باید مورد بحث قرار گیرند.(1)
علوم قرآنی را سلسلهای از مباحث قرآنی میتوان تلقی کرد که به لحاظ ورود به ساحت قدس این کتاب آسمانی بر علوم دیگر تقدم دارند.مباحث اصلی این علوم عبارتند از مباحثی همچون تاریخ نزول قرآن،قرائت،اعجاز قرآن،اعراب کتاب آسمانی و اعجاز آن از نخستین مسایلی بود که برای مسلمین پیش آمد و مسلمانان بدانها اهتمام ورزیدند.
با نفوذ اسلام در بین دیگر ملل و سرزمینها و گسترش این ایدئولوژی نو به علت درگیریها و کشمکشهای فکری و اعتقادی آرام آرام بحثهای کلامی و تفسیری پیدا شد و فهم معنای صحیح آیات اهمیت یافت.پیشتر به الفاظ قرآن و وضعیت بلاغی و لفظی آنها پرداخته میشد و جنبههای صوری مهمتر به نظر میرسید.عبدالعظیم زرقانی اندیشمند و دانشمند معاصر در کتاب«مناهل العرفان»(ج 1،ص 35)که اختصاص به علوم قرآنی دارد،بر آن است که این علوم از اول در اسلام بوده است،اما این اصطلاح برای جدا کردن علوم قرآن از تفسیر قرآن پیدا شده و بدایت آن در اوایل قرن پنجم بوده است.
پیش از آنکه وارد بحث تعریف علوم قرآنی از دید قرآنپژوهان شویم،ذکر یک نکته ضروری به نظر میرسد.نخستین مباحث مربوط به علوم قرآنی از زمان حضرت پیامبر(ص)و اصحاب ایشان آغاز شد.بحثهایی دربارهء قرآن کریم پیش میآمد و پرسشهایی مطرح میشد و پیامبر(ص)عهدهدار پاسخ به این مباحث و مسایل بودند.سخنهایی از پیامبر(ص)که ذیلا دربارهء قرآن نقل میشود،روشن میکند که نگرش نبوی به قرآن و علوم آن چگونه بوده است.
پیامبر(ص)فرمود:«هرگاه فتنهها به شما روی آورد، و محیط جامعه مانند شب تاریک سیاه شد،پس بر شما باد تمسک به قرآن،زیرا قرآن شفیعی است که شفاعتش پذیرفته است،و گواهی است که شهادت وی قبول میشود.هرکس که قرآن را در پیش روی خویش قرار دهد،قرآن او را به بهشت رهنمون میشود،و هرکس که قرآن را پشت سر خویش بیندازد،به دوزخ سرنگون خواهد شد.قرآن راهنمایی است که به بهترین راه دلالت میکند. قرآن کتابی است سراسر روشنی و روشنگری.
همانا قرآن دارای ظاهری است و باطنی.ظاهر آن حکم است و باطن آن علم.ظاهر قرآن ظریف است و باطن آن عمیق.شگفتیهای قرآن به شمارش درنمیآید و اسرار آن فرسودنی نیست.قرآن دارای چراغهای هدایت است و نشان و نشانهء حکمت دارد.این کتاب دلیل راه معرفت است برای کسی که به صفت آن پی ببرد.هر فرد بصیری باید با دقت بدان بنگرد،تا صنعت قرآن بر او آشکار گردد،و به نجات و اخلاص رسد و راه و رسم آگاهی فرا گیرد».(2)
در حدیثی دیگر از آن حضرت میخوانیم:«کسی که معارف قرآن را فراگرفته شایسته نیست که بپندارد کسی چیزی بالاتر و والاتر از او دارد»(3)در دیگر جای از حضرت نقل است که فرمود:«همانا قرآن هدایت از گمراهی است،و بصیرت از نابینایی،و جبران لغزش،و نوری در ظلمت،و روشنایی در امور نوظهور،و معصومیت از هلاکت،و رشد از گمراهی،و شناخت فتنهها،و رسیدن از دنیا به آخرت.کمال دین شما در قرآن است،و هیچکس از قرآن روی نگرداند مگر به سمت دوزخ».(4) باز از پیامبر(ص)نقل است که فرمود:«این کتاب خدا قرآن است. در آن خبر پیشینیان است و اطلاع پسینیان.این کتاب قاضی در بین شماست.مرز است و نه شوخی.این کتاب ریسمان استوار خداوند است و تذکر حکمت حکیم مطلق.اهواء نفسانی او را نمیپوشاند،و زبانها را از انحراف باز میدارد و اندیشمندان هرگز از مطالعه آن سیر نمیشوند».(5)
پس از پیامبر(ص)،اصحاب ایشان و بویژه امام علی(ع)به قرآنپژوهی و نشر و گسترش علوم قرآنی همت گماشتند.در«نهجالبلاغهء»شریف نیز بسیاری سخنان درباره قرآن و علوم آن بیان گردیده است.نقل سخنانی از امام درباره قرآن و علوم آن به شناخت از علوم قرآنی کمک شایان خواهد کرد. امام علی(ع)میفرمایند:«خداوند پیامبرش را برانگیخت با دین شناخته شده و رایتی برافراشته،و کتابی برنگاشته و نوری درخشان و برنامهای قاطع که مرتفع کننده تمامی شبهههاست...این قرآن ظاهری دلپذیر دارد و درونش بس ژرف است. عجایب قرآن پایان نمیپذیرد،و تنها قرآن است که پردههای تاریکی را کنار میزند...خداوند کتابش را در حالی که جامع تمام جوانب زندگی است پیش روی شما گذاشته است...آیهای از قرآن آیهای دیگر را تفسیر میکند،و هر آیتی گواه آیت دیگر است.اختلافی در آن یافت نمیشود...تمام علوم گذشته و آینده در قرآن است،و قرآن داروی تمامی دردهاست...قرآن بهار دلها و سرچشمه علم است...قرآن امر و نهی دارد،خاموش و گویاست.حجت خدا بر مردم است...قرآن دریایی است که ژرفای آن ناپیداست».(6)
دیگر امامان و پیشوایان نیز بحثهای بسیار دربارهء قرآن داشتهاند،و به یک تعبیر میتوان گفت تمامی سخنان امامان و پیشوایان همانا در اصل تأویل و تفسیر و تبیین قرآن و علم آن است.
در قرون بعدی دانشمندان مسلمان کوشیدند تا با توجه به سخنان پیامبر اکرم و دیگر پیشوایان دین، علوم اسلامی را استخراج کنند و بسط و گسترش دهند.چنین بود که کتب بسیاری در این دانشها تألیف شد و رشتههای جدیدی شکل گرفت و گستش یافت.مرحوم آیتالله علامه سید حسن صدری در کتاب گرانسنگ«تأسیس الشیعه»فصلی را به علوم قرآنی اختصاص داده و درمورد طلایهداری تشیع در این باره مینویسد:«شیعه در علوم قرآنی نیز مقدم است.اول کسی که به جمعآوری و تدوین قرآن پرداخت امام علی بن ابیطالب بود...در تفسیر نیز امام علی پیشوای مفسران است...اما در سایر انواع علوم قرآنی نیز علی(ع)اولین کسی است که آن را دستهبندی و تقسیم کرد؛شصت نوع دانش قرآنی را برشمرد و برای هریک نیز مثالی را متذکر گردید...بیانات امام که اینک به صورت نوشته موجود است،اصل و اساس برای تمامی کتبی است که پس از آن در زمینه علوم قرآنی به رشته تحریر و تألیف درآمده است.و بدینسان میتوان ادعا کرد که شیعه از این طریق،در تمامی علوم قرآنی پیشقدم و طلایهدار بوده است... نخستین کسی که در نقطهگذاری قرآن و حفظ آن از تحریف گام برداشت،شاگرد و مصاحب علی(ع) یعنی ابوالاسودئلی بود...»(7)
به هر روی دربارهء علوم قرآنی و تقسیمات آن که فهم کامل قرآن در درجهء اول به دانستن آن بستگی دارد،باید گفت که این دانشها عبارتنداز 1- شناخت تاریخ قرآن کریم،2-شناخت تقسیمبندیهای درونی قرآن؛3-شناخت تقسیمبندیهای بیرونی قرآن(مکی یا مدنی بودن)؛ 4-معرفت نسبت به آیات محکم و آیات متشابه؛ 5-معرفت نسبت به ناسخها و منسوخها؛6- شناخت جنبههای اعجاز قرآن؛7-شناخت تأویل و تفسیر قرآن و شناخت تفاسیر و مفسران؛ 8-شناخت ترجمههای قرآن؛9-معرفت قرائت و ترتیل قرآن و قاریان اصلی و قرائتهای معروف و مشهور؛10-شناخت اسلوب و شیوهء زبان و بیان قرآن؛11-شناخت ویژگیها و ارزشهای قرآن؛ 12-شناخت واژگان و حروف قرآنی.
دانشمند مصری دکتر محمد سالم محیسن علوم قرآنی را چنین تعریف کرده است:«مباحث متعلق به قرآن،مانند کیفیت نزول،مبداء آن،کیفیت وزمان و مکانش،گردآوری قرآن،کتابت قرآن در عصر پیامبر(ص)،اعجاز قرآن،ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه،سوگندهای قرآنی،مثلها و تمثیلها،ترتیب سور و تناسب آنها باهم،ترتیل و قرائت آیات...از زمره دانشها و علوم قرآنی است».(8)
البته برخی از پیشنیان علوم قرآنی را دانش ویژهء مختص هر آیت قرآنی محسوب میداشتند و لذا در نظر ایشان دانشهای قرآنی بسیار وسیع و پر تعداد مینمود.از دانشمندی مسلمان به نام ابی بکر محمدبن عبدالله عرب نقل است که گفت: ««77450 دانش در قرآن است.و این عدد را باید در چهار ضرب کرد تا ابعاد علوم قرآنی بدست آید،چون هر کلمهای ظاهری دارد و باطنی،حدی و مطلعی و...».(9)
نمیخواهیم این سخن را رد یا تأیید کنیم،بلکه تنها میخواهیم بگوییم که دایرهء علوم قرآنی تا چه اندازه میتواند وسعت داشته باشد.اگر توجه قرائت قرآن،معانی قرآن و احکام آن را در زمان نخستین علوم قرآنی محسوب داریم،به قدم توجه به علوم قرآنی در عالم اسلامی پی میبریم حقیقت آن است که مسلمین از آغاز به کتاب آسمانی توجه و عشق بسیار داشتند،و لذا بجرأت میتوان ادعا کرد که قرآن مورد توجهترین کتاب عا بوده است.نگاهی به رقم کتابهایی که دربارهء قرآن اعم از تأویل و تفسیر و قرائت و امثال آنها به رشد تحریر و تألیف درآمده،گواه روشنی بر این مدعاست که هیچ کتابی در طول تاریخ تا این حد و اندازه مورد التفات و توجه قرار نگرفته است. یک معنا در عالم اسلامی اساسا هیچ کتابی اعم تاریخی،تفسیری،کلامی،فلسفی،اخلاقی، اجتماعی،عبادی،فقهی،سیاسی،ادبی،هنری وعلمی نوشته نشده،جز آنکه نگاهی به قرآن کریم داشته است.از اینهمه کتاب بخشی وسیع به طور مستقیم دربارهء دانشهای مرتبط با قرآن بوده است. و آن دسته که مستقیما به قرآن مربوط نبوده،به هر حال متأثر از جهانبینی قرآنی و احکام آن بوده است.
در قرن ششم هجری مفسر بزرگ شیخ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی در تفسیر گرانسنگ«مجمع البیان»به علوم قرآنی اشاره کرده،وجوه اعجاز قرآنی،اعم از فصاحت،نظم و هماهنگی درونی، اسلوب بدیع و استوار،و همچنین تاریخ قرآن، تفسیر قرآن،جغرافیای تاریخی قرآن،علم قرائت، علم لغات،علم اعراب،صرف و نحو،ناسخ و منسوخ،و تأویل را جزو علوم قرآنی قرار داده است. گرچه شیخ طبرسی تعریف دقیق و روشنی از علوم قرآنی به دست نمیدهد،از نوع تقسیمبندی او چنین استنباط میشود که این دانشمند برجستهء شیعه،علوم قرآنی را شامل علومی میداند که با فهم بهتر و درک بیشتر قرآن نسبتی تام و تمام دارند.(10)
درباره علوم قرآنی کتب مستقلی نیز نوشته شده است که مهمترین آنها عبارتند از«البرهان فی علوم القرآن»و«الاتقان فی علوم القرآن».«البرهان فی علوم القرآن...»از امام بدرالدین محمد بن عبدالله بن بهادر زرکشی که از اندیشمندان شافعی مذهب قرن هشتم هجری است.زرکشی در کتاب البرهان...»تمامی گفتهها و نوشتههای مربوط به علوم قرآنی پیش از خود را خلاصه کرده و به نقل آنها پرداخته است.این کتاب در چهل و هفت باب تنظیم شده است،و مهمترین مباحث آن عبارتند از اسباب نزول،ناسخ و منسوخ،انواع قرائات، رسمالخط قرآنی،اعجاز و دلایل آن.
پس از او امام جلالالدین عبدالرحمن بن عمرعسقلانی از عملای حدیث مصر که به سال 824 هـ.ق روی در نقاب خاک کشیده،کتابی در این زمینه تصنیف کرد و آن را«مواقع العلوم من مواقع النجوم»نام نهاد.کتاب عسقلانی نیز به مباحثی اختصاص داشت که زرکشی در«البرهان»بدان پرداخته بود.در همین زمان اندیشمند دیگری به نام محیی الدین کافیجی کتابی در این باره به رشته تحریر درآورد.امام جلالالدین سیوطی که این کتب را دیده بود،متوجه شد که این دانشمندان، بسیاری از مباحث را در علوم قرآنی ناتمام گذاشتهاند.لذا عزم خود را جزم کرد تا کتابی جامع و کامل در این زمینه بنویسد.نتیجهء آن«الاتقان فی علوم القرآن»بود.
او در مقدمهء کتاب خویش از دهها کتاب مهم اسلامی نام برد که در زمینهء علوم قرآنی نوشته شدهاند و منابع اصلی کار او در تألیف الاتقان بودهاند. سیوطیی بحث خود در علوم قرآنی را با جستجوی مکی یا مدنی بودن آیات قرآن آغاز میکند.بحث از ناسخ و منسوخ،اسباب نزول،انواع قرائات،آداب آموزش و حفظ قرآن،طبقات مفسران از بحثهای اصلی کتاب است.گفتارهای سیوطی شامل هشتاد بحث مهم از علوم مربوط به قرآن است.او هر موضوعی را که نقل میکند،به مهمترین تألیفات در آن زمینه نیز اشاره کرده،از نویسندگان بزرگ علوم قرآنی ذکر خیری به میان میآورد.این کتاب عظیم بارها به چاپ رسیده است.در ایران نیز علاوهبر چاپ به زبان اصلی،ترجمهای توسط استاد سید مهدی حائری قزوینی نیز صورت گرفته و چاپ شده است(11)
علامه قطبالدین محمود شیرازی در کتاب گرانسنگ«درة التاج»که متعلق به قرن هفتم هجری است،دانشهای دینی را به دانشهای اصلی و فرعی تقسیم میکند:دانش اصول دین شامل توحید و نبوت و معاد است و دانش فروع دین شامل مباحثی است که نسبت به اصول دین در درجهء بعدی اهمیت قرار دارند.این علم فروع خود بر دو قسم است:یک علم«مقصود»و دیگری«تبع».خود علم مقصود بر چهار رکن استوار است.رکن اول «علم کتاب»است که بر دوازده نوع است:1-علم قرائت 2-علم وقوف 3-علم لغات 4-علم اعراب 5-علم اسباب نزول 6-معرفت ناسخ و منسوخ 7-علم تأویل 8-علم قصص 9-علم استنباط معانی قرآن 10-علم ارشاد و نصیحت و مواعظ و امثال 11-علم معانی 12-علم بیان.
سپس علامه قطبالدین شیرازی درباره هریک از این علوم به تفصیل سخن میگوید.(12)
دانشمند معاصر مرحوم علامه استاد سید محمد حسین طباطبایی در کتاب ارزشمند«قرآن در اسلام»،اهتمام قرآن به علمآموزی را سبب اصلی شکلگیری علوم قرآنی میداند.موضوع علوم قرآنی از دید علامه طباطبایی خود قرآن،تاریخ و تفسیر آن است.
با نزول قرآن آرام آرام علوم مربوط به آن اعم از علوم لفظی و معنوی پرورش مییابند و رشد میکنند،آرام آرام هریک به علم مستقلی تبدیل میشود و دربارهء آنها کتابهایی تصنیف میشود. علومی همچون تجوید و قرائت،به کیفیت تلفظ و حالت و عوارض حروف تهجی در زبان عربی و امثال آنها میپردازد.عدد سور و آیات و کلمات و حروف آنها و فن رسمالخط قرآن و اختلافات آنها نیز در زمرهء این علوم قرار میگیرند.در مقابل فنونی مانند تأویل و تفسیر و شناخت محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ و همچنین بحث از آیات احکام به مثابهء زیربنای فقه اسلامی بخش عمده دیگر از علوم قرآنی را تشکیل میدهد.
علامه طباطبایی تقسیمبندی خاصی دربارهء علوم علوم قرآنی دارند که ظاهرا بهترین تقسیمبندی در این زمینه است.ایشان علوم قرآنی را به دو دسته کلی علوم لفظی(یعنی علومی که به الفاظ قرآن تعلق دارند)و علوم معنوی(یعنی علومی که به معانی قرآن تعلق دارد)تقسیم کردهاند.علومی همچون تجوید،قرائت،رسم خط،تعداد آیات و کلمات و امثال آنها مربوط به علوم لفظی است،و مباحثی همچون تفسیر،تأویل،ظاهر و باطن، محکم و متشابه،ناسخ و منسوخ و امثال آنها را میتوان در زمرهء علوم معنوی قرآن برشمرد.
از دید علامه طباطبایی،قرآن کریم در رشد و گستش علومی همچون صرف و نحو و معانی و بیان و بدیع و علم واژهشناسی و علوم دیگری نیز از این قبیل نقشی شگرف داشته است.(13)استاد فرزانه و دانشمند برجسته معاصر محمد رضا حکیمی به جای ترکیب«علوم قرآنی»،ترکیب«ادبیات قرآنی»را برای این دسته از دانشها پیشنهاد میکند. از دید ایشان تمامی علوم،معارف و دانشهای (به تصویر صفحه مراجعه شود) بشری در گستردگی بیشمار آن به نحوی میتوانند و باید علوم قرآنی محسوب شوند.چراکه هریک از پیشرفتهای دانش بشری به فهم بهتر قرآن یاری خواهند رساند.اما در عین حال،رابطهء برخی از علوم با قرآن رابطهای نزدیکتر است و برخی در درجات دورتر قرار میگیرند و حق آن است که علوم درجهء اول علوم قرآنی،یا به اصطلاح ایشان«ادبیات قرآنی»گفته شوند.
ایشان مینویسند:«مقصود از ادبیات قرآنی، علومی است که از مواد و مسائل ادبی وسیع تشکیل یافته است و برای شناخت جوانب گوناگون کلا خدا،به دست متفکران و عالمان مسلمان تبویب و تدوین شده است این علوم بالغ بر 30 رشتهاند که در فهرستهای اسلامی-از جملهء«کشف الظنون» آمدهاند: علم مفردات قرآن یا شناخت واژههای قرآن،علم متشابهات قرآن یا شناخت کلمات متشابه قرآن، علم دفع مطاعن القرآن یا شناخت پاسخ اعتراضهای معاندان بر قرآن،علم غریب القرآن یا شناخت واژههای غیر مشهور قرآن،علم بدائع القرآن یا شناخت آرایشهای لفظی و معنوی قرآن، علم اعراب القرآن یا شناخت نحو و صرف قرآن، علم کتابة القرآن یا شناخت رسمالخط قرآن،علم اعجاز القرآن یا شناخت چگونگی معجزه بودن قرآن،علمالتجوید و قرائة القرآن یا شناخت درست و نیکو خواندن قرآن،علم وقوف القرآن یا شناخت پایان جملهها و انواع وقفهای قرآن.
بدین گونه ایشان این علوم را مجموعهء«ادبیات قرآنی»مینامند.از دید استاد حکیمی،وحدت علوم قرآنی،وحدت اعتباری و انتزاعی است.یک علم است که مسائل آن علوم مختلفهای است که به گونهای خاص خادم قرآنند.مدلول تضایفی علوم قرآنی با مدلول اصطلاحی پس از آن مغایرت دارد. علوم یاد شده از جمله سرشار است از انواع موضوعات ادبی و بلاغی صرف.و همچنین شایان ذکر است که ایشان دو نوع دیگر از ادبیات در مورد قرآن کریم مطرح مینمایند که ادبیات تفسیری و ادبیات ترجمه را شامل میشود.(14)
استاد سید علی کمالی دزفولی یکی دیگر از قرآنپژوهان معاصر است که به تعریف علوم قرآنی و مباحث مربوط به آنها میپردازد.از دید ایشان علوم القرآن به لفظ جمع غیر از علم القرآن به لفظ مفرد است.علوم قرآنی در واقع معرفتهایی مرتبط با قرآن هستند که به نحوی از انحاء و بگونهای خاص ما را در فهم قرآن یاری میکنند و به اصطلاح میتوان این علوم را،علوم خادم نیز نام نهاد.دانشهایی مانند دانش رسمالخط،دانش قرائت،دانش اسباب و نزول،دانش ناسخ و منسوخ،دانش اعراب قرآن، دانش غریب قرآن،دانش محکم و متشابه،و دانشهای دیگری از این قبیل علوم قرآنی یا دانشهای خادم فهم قرآنند.ایشان علومی همچون صرف و نحو عربی را که به گونهای عام در خدمت قرآن هستند در زمرهء علوم قرآنی یعنی علومی که به گونهای خاص در خدمت قرآنند محسوب نمیدارند،بدین سان علوم قرآنی بر علومی اطلاقمیشود که مستقیم و بیواسطه در فهم قرآن دخالت دارند.(15)
آخرین کتابی که در این بحث بدان اشاره خواهد شد کتاب با ارزش«طبقات مفسران شیعه»نوشته استاد عقیقی بخشایشی است.نویسندهء این کتاب چهارده نوع دانش را مجموعهء علوم قرآنی محسوب میدارد.وی علوم قرآنی را علومی میداند که رابطهای مستقیم با تفسیر قرآن دارند،و پیش نیاز اصلی و اساسی برای هرنوع استنباط و فهم قرآنی است،و بدون این قرون درک قرآن ممکن نیست.
این دانشها عبارتنداز:دانش نحو،دانش صرف، بحث اشتقاق،دانش معانی،دانش بیان،دانش بدیع،علم قرائت،علم عقاید یا کلام،اصول فقه،اسباب نزول،ناسخ و منسوخ،فقه یا آیات احکام،علم الحدیث،واژهشناسی.
البته این چهارده دانش چنانکه مؤلف متذکر است،پیشتر نزد بزرگانی همچون شهید ثانی در «منیة المرید»جلالالدین عبدالرحمن سیوطی در «الاتقان»و شهابالدین آلوسی در«روح المعانی»به عنوان علوم قرآنی برشمرده و ذکر شدهاند.اما از دید آقای عقیقی بخشایشی با پیشرفت و گسترش علوم و معارف بشری دانشهای دیگری نیز میتوانند به نحوی از انحا مفسران را در فهم بهتر قرآن یاری دهند.(16)
پینوشت:
(1)-آداب تعلیم و تعلم در اسلام،شهید ثانی،ترجمهء دکتر سید محمد باقر حجتی،چاپ اول،تهران،1359،ص 3-520.
(2)-اصول کافی،شیخ کلینی رازی،ج 2،ص 238.و مشکاة الانوار،محمد باقر مجلسی،ص 68.
(3)-مستدرک وسایل الشیعه،میرزا حسین نوری،ج 1،ص 288 و:مشکاة الانوار،مجلسی،ص 68.
(4)-اصول کافی،ج 2،ص 439.
(5)-مجمع البیان،شیخ طبرسی،ج 1،ص 16.
(6)-قرآن در احادیث اسلامی،جعفر خوشنویس،چاپ اول سال 1361،ص 44-36.
(7)-تأسیس الشیعة،سید حسن صدر،قم،ص 8-316.
(8)-مجله بینات،شماره 3(سال اول،پاییز 1373)،ص 90 «سیر نگارشهای علوم قرآنی»از آقای محمد علی مهدوی راد.
(9)-همان،ص 91.
(10)-مجمع البیان،ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی،چاپ بیروت،1379 هـ.ق،ج 1،ص 15-9.
(11)-مشخصات ترجمه چنین است. ترجمهء الاتقان فی علوم القرآن،جلالالدین عبدالرحمن سیوطی سید مهدی حائری قزوینی(تصحیح متن اصلی از محمد ابوالفضل ابراهیم)،دو مجلد،چاپ اول،انتشارات امیرکبیر،سال 1363.
(12)-درةالتاج،قطبالدین محمود شیرازی،تصحیح سید محمد مشکاة،چاپ دوم،تهران،سال 1365،ص 91-87.
(13)-قرآن در اسلام،سید محمد حسین طباطبایی،چاپ دوم، ص 164-158.
(14)-دانش مسلمین،محمد رضا حکیمی،چاپ هفتم،تهران، سال 1371،ص 2-180.
(15)-شناخت قرآن،سید علی کمالی دزفولی،چاپ اول،سال 1364،ص 29 و 28.
(16)-طبقات مفسران شیعه،عقیقی بخشایشی،چاپ اول،قم، سال 1371،ج 1،ص 8-124.