مرتضي دانشمند
تجربه هاي تبليغي (1)
به درد نمي خوري!
به محلي براي تبليغ رفتم و روشم اين طور بود كه چون بيشتر فكر مي كردم بايد حرفهاي «عالمانه » زد و «خطيب » بود تا روضه خوان! يا روضه نمي خواندم و يا اين كه خيلي كوتاه و در مجموع آن را امري جدي نمي گرفتم.
يك روز بعد از يكي از سخنراني هايم، خانمي آمد و خطاب به من گفت: «حاج آقا! در حوزه به شماها روضه خواندن ياد نمي دهند؟ اگر روضه نخواني، به درد نمي خوري » بعد از آن روشم را عوض كردم و «روضه » را به مقداري كه حقش ادا شود، مي خواندم.
كاملا احساس كردم، مردم اگر به «روضه خواني » بيش از سخنراني اهميت ندهند، كمتر اهميت نمي دهند.
احساس روضه خوان
تجربه كردم: نكت? اصلي در «روضه »، «احساس دروني » خود منبري است، گاهي منبري هنوز خوب وارد روضه نشده، ولي مستمعين «روضه » را دريافت كرده و اشكشان جاري است. اگر همان روضه را ديگري حتي با همان الفاظ و با همان لحن بخواند، نمي گيرد. به خاطر اين كه خودش «روضه » را لمس نكرده و احساس روضه خوان اولي را ندارد.
روض? با حقيقت
يك بار به شعر خوبي برخوردم، آن را يادداشت كردم و فكر مي كردم با اين شعر به اين خوبي، مي توانم در «روضه خواندن » فيض خوبي برسانم. اتفاقا در روضه اي همان شعر را با آب و تاب خواندم، ولي هيچ تاثيري نداشت!
آنچه را كه قبلا مي دانستم، تثبيت شد و آن اين كه: اولا، روضه خوان وقتي موفق است كه «روضه » را از روي سوز دل بخواند، و آن وقت روضه روي ديگران تاثير مي گذارد و آن ها را هم مي سوزاند.
ثانيا: روضه خوان، بايد به آن روضه «معتقد» بوده و برايش حقيقت قائل باشد. اگر اين چنين بود، آن روضه دلنواز است و گيرا و گرنه گاهي مواقع مي بينيم هم شعر خوب است و هم صوت، ولي چون آن حقيقت نيست و سوز دل در كار نيست، جاذبه اي ندارد.
مجتهدي!
به محلي از شهرهاي شمالي اعزام شدم، سخنانم را طيف تحصيل كرده و مردم مي پسنديدند، ولي «روضه » يا نمي خواندم و يا اين كه به شكل «تعزيه » مي خواندم! پس از چند روز، عده اي آمدند گفتند: «حاج آقا! در سخن گفتن، «مجتهدي »! ولي «مصيبت » هم بخوان »
روض? گيرا
ديدم و تجربه كردم، حتي در مورد سخنرانان و منبري هاي معروف نيز اين چنين بود كه: وقتي در پايان منبر، «روض? مستقلي » مي خواندند جالب نبود ولي وقتي «روضه » به شكلي با محتواي سخن، مرتبط مي شد، روضه بسيار جالب تر نمود پيدا مي كرد و به قول معروف: «مي گرفت »
صداي بلند و روضه
تجربه كردم، اگر سخنران، از ابتداي منبرش، با صداي بلند، سخن بگويد، وسط منبر خسته شده و نمي تواند روضه بخواند.
نقط? حساس روضه
تجربه كردم: وقتي در «روضه » مقدماتش را عادي مي گويم ولي به «نقط? حساس » كه مي رسم با صوت مي خوانم، كاملا مي بينم مردم يكباره منقلب مي شوند. 1
پي نوشت:
1) رك تجارب مبلغان هنرمند، مهدي چراغي، قم، انتشارات قدس، 1374 ه. ش.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره4.