فروتنی

نسخه متنی
نمايش فراداده
30 سخنراني با الهام از 30 دعاي ماه مبارک رمضان
سخن چهاردهم: فروتني
فروتني با مؤمنين: «‌وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلمؤمِنينَ» ؛ «‌بال خويش را بر مؤمنان بگستر» (تواضع كن).
قسمت پيشين
ضرورت فروتني
1. فروتني با مؤمنين: «‌وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلمؤمِنينَ» 87؛ «‌بال خويش را بر مؤمنان بگستر» (تواضع كن).
2. فروتني با زير دستان: «‌ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤمِنينَ»؛ «‌بال خود را بگستر در مقابل مؤمناني كه از تو اطاعت مي كنند.»
3. فروتني با عموم افراد جامعه: «‌وَلا تَمْشِ فِي الْأرْضِ مَرَحاً إنَّ اللهَ لايحِبُّ كُلَّ مُختالٍ فَخُورٍ»؛ 88«و در زمين با تكبر راه مرو كه خداوند انسان خود پسند فخرفروش را دوست ندارد.»
افتادگي آموز اگر طالب فيضي // هرگز نخورد آب زميني كه بلند است
ضرورت پرهيز از تكبر
1. عبادت بودن مبارزه با متكبر: عن رسول الله صلي الله عليه و آله أنَّهُ قالَ: «‌تَواضَعُوا مَعَ المُتَواضِعينَ فَإنَّ التَّواضُعَ مَعَ المُتَواضِعينَ صَدَقَةٌ وَتَكَبَّرُوا مَعَ المُتَكَبِّرينَ فَإنَّ التَّكَبُّرَ مع المُتَكَبِّرينَ عِبادَةٌ؛ 89ا مردم متواضع، فروتني كنيد كه تواضع در مقابل متواضعين صدقه است و تكبر كنيد با متكبرين كه تكبر كردن با متكبرين عبادت است.»
2. توهم در خود بزرگ بيني: عن علي بن ابي طالب عليه السلام أنَّهُ قالَ: «‌عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذي كانَ بِالاَمْسِ نُطْفَةً فَيكُونُ غَداً جيفَةً؛ 90ر شگفتم از انسان متكبري كه ديروز نطفه اي بود و فردا جنازه بدبوئي است.»
3. تكبر، ماية كينه توزي: عن الباقر عليه السلام انّهُ قالَ: «‌إياكَ وَالكِبْرَ فَإنَّهُ داعِيةُ المَقْتِ وَمِنْ بابِهِ تَدْخُلُ النِّقَمُ عَلَي صاحِبِهِ وَمَا أقَلَّ مَقامَهُ عِنْدَهُ وأسْرَعَ زَوَالَهُ عَنْهُ؛ 91ز تكبر بپرهيز، به درستي كه خود بزرگ بيني فرا خوانندة كينه است و از درِ آن، سختيها به سوي فرد راه مي يابد و چقدر مدتش كم و زوالش سريع خواهد بود.»
4. تكبر، مايه خشم خدا: عن ابي عبد الله عليه السلام أنَّهُ قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ صلي الله عليه و آله: مَن مَشي عَلَي الْارْضِ إخْتيالاً لَعَنَتْهُ الاَرْضُ مِنْ تَحْتِهَا وَفَوْقِهَا؛ 92هر كس با تكبر روي زمين راه برود، زمين از زير و بالايش او را لعن ميكند.»
تكبر براي چه؟
آورده اند فرد ثروتمندي سوار بر اسب گران قيمتي شده و با تكبر از محله اي عبور مي كرد. او از مقابل فرد ساده و ژنده پوشي گذشت و با فخرفروشي به او نگريست. مرد ژندهپوش دهانه اسب او را گرفت و گفت: «‌اگر تكبر تو به خاطرحسب و نسب و پدرانت است پس برتري از آنِ آنها مي باشد، نه براي تو. اگر تكبرت به خاطر لباسي است كه پوشيده اي، پس شرافت ات براي لباست است، نه خودت. و اگر تكبر تو به دليل مركب گران قيمتي است كه سوار شده اي پس اين فضيلت براي مركبت ميباشد. حال بگو خود چه داري كه با آن فخر فروشي كني؟!» 93
ز خاك آفريدت خداوند پاك // پس ‌اي بنده افتادگي كن چو خاك
تواضع سر رفعت افرازدت // تكبر به خاك اندر اندازدت
به عزت هر آن كو فروتر نشست // به خواري نيفتد ز بالا و پست
ادامه دارد...
پي نوشت:
88) لقمان / 18.
89) محمد بن يعقوب كليني، فروع كافي، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1391 ق، ج2، ص53.
90) بحار الانوار، ج75، ص94.
91) مستدرك الوسائل، ج2، ص30.
92) عبد علي بن جمعة العروسي الحويزي، نور الثقلين، قم، مطبعة العلمية، بي تا، ج4، ص207.
93) ملا محمد مهدي نراقي، جامع السعادات، قم، انتشارات اسماعيليان، بي تا، ج1، ص377.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان.