دوستی در قرآن و حدیث

محمد محمدی ری شهری

نسخه متنی -صفحه : 731/ 61
نمايش فراداده

122 . الكافى ـ به نقل از مُرازِم بن حكيم ـ : يكى از ياران ما (عيسى بن ابى منصور) كه شَلقان 1 لقب داشت ، نزد امام صادق عليه‏السلاممى‏زيست و كارهاى مالى و تهيه ما يحتاج امام عليه‏السلام را به عهده داشت . او به سبب تندخويى‏اش از امام بريد. پس امام، روزى به من فرمود : «اى مُرازِم! آيا با عيسى سخن خواهى گفت (واسطه صلح خواهى شد)؟».

گفتم: آرى .

فرمود: «بسيار خوب! خيرى در هجران نيست».

123 . الكافى ـ به نقل از مُفَضَّل ـ : شنيدم كه امام صادق عليه‏السلاممى‏فرمود : «هرگاه دو تَن از يكديگر بِبُرند ، يكى از آن دو ، مستوجب دورى [از رحمت خدا] و لعنت مى‏شود و چه بسا كه هر دوىِ آنان مستحقّ لعنت شوند» .

مُعتِّب به ايشان گفت : خدا مرا قربانت كند ! اين يك [كه از برادرش بريده است]، ستمكار است. اما ستمديده چه گناهى دارد ؟

فرمود : «زيرا برادرش را به پيوند فرا نمى‏خواند و سخن [ناخوشايند ]او را نشنيده نمى‏گيرد . شنيدم پدرم مى‏گفت : هرگاه دو تن نزاع كنند و يكى ديگرى را مغلوب اقتدار خود سازد ، [لازم است] آن ستمديده به سوى دوستش بازگردد ، و تا آن جا [كوتاه بيايد] كه به او بگويد : "اى برادر! من ستمكارم" ، تا آن كه هجران ميان خود و دوستش را برطرف سازد كه خداوند متعال ، داورى عادل است و حقّ ستمديده را از ستمكار مى‏گيرد» .

شَلْقان ، شُهرت عيسى بن منصور است و مقصود از نزد ايشان بودن ، نه حضور هميشگى در محضر ايشان ، بلكه به معناى بر عهده داشتن كارهاى منزل آن حضرت بود (مرآة العقول : 10 / 361) .