صفحه 142
شمرده، مىفرمايد: (ايشان را گمراه مىكند)، (و از نور بسوى ظلمتها بيرون مىبرد)، (و بر دلهاشان مهر مىزند)، (و بر گوش و چشمشان پرده مىافكند)، (و رويشان را بعقب بر مىگرداند)، (و بر گردنهاشان غلها مىافكند)، (غلهايشان را طورى بگردن مىاندازد كه ديگر نميتوانند رو بدين سو و آن سو كنند)، (از پيش رو و از پشت سرشان سدى و راهبندى مىگذارد، تا راه پس و پيش نداشته باشند)، (شيطانها را قرين و دمساز آنان مىكند)، (تا گمراهشان كنند، بطورى كه از گمراهيشان خرسند باشند، و به پندارند كه راه همان است كه ايشان دارند)، (و شيطانها كارهاى زشت و بى ثمر آنان را در نظرشان زينت ميدهند)، (و شيطانها سرپرست ايشان مىگردند)، (خداوند ايشان را از طريقى كه خودشان هم نفهمند استدراج مىكند، يعنى سر گرم لذائذ و زينتهاى ظاهرى دنياشان ميسازد، تا از اصلاح خود غافل بمانند)، (و بهمين منظور ايشان را مهلت ميدهد كه كيد خدا بس متين است) (و با ايشان نيرنگ مىكند)، (آنان را بادامه طغيان وا ميدارد، تا بكلى سرگردان شوند).
اينها پارهاى از اوصافى بود كه خدا در قرآن كريمش از آن دو طائفه نام برده است، و از ظاهر آن بر مىآيد كه انسان در ما وراى زندگى اين دنيا حيات ديگرى قرين سعادت و يا شقاوت دارد، كه آن زندگى نيز اصولى و شاخههايى دارد، كه وسيله زندگى اويند، و انسان بزودى يعنى هنگامى كه همه سببها از كار افتاد، و حجاب برداشته شد، مشرف بان زندگى ميشود، و بدان آگاه مىگردد.
و نيز از كلام خداى تعالى بر مىآيد كه براى آدميان حياة و زندگى ديگرى قبل از زندگى دنيا بوده، كه هر يك از اين سه زندگى از زندگى قبليش الگو مىگيرد، واضحتر اينكه انسان قبل از زندگى دنيا زندگى ديگرى داشته، و بعد از آن نيز زندگى ديگرى خواهد داشت، و زندگى سومش تابع حكم زندگى دوم او، و زندگى دومش تابع حكم زندگى اولش است، پس انسانى كه در دنيا است در بين دو زندگى قرار دارد، يكى سابق، و يكى لا حق، اين آن معنايى است كه از ظاهر قرآن استفاده ميشود.
و لكن بسيارى از مفسرين، آياتى را كه متعرض زندگى اول انسان است حمل بر زبان حال و اقتضاى استعداد كردهاند، هم چنان كه آياتى را كه متعرض زندگى لا حق بشر است، حمل بر نوعى مجاز و استعاره كردهاند، (اينجا دقت بفرمائيد).
اما ظواهر بسيارى از آيات اين حمل آقايان را تخطئه مىكند، اما قسم اول كه عبارتند از آيات ذر و ميثاق، بزودى هر يك در مورد خودش خواهد آمد، كه خدا از بشر قبل از آنكه بدنيا بيايد، پيمانهايى گرفته، و معلوم ميشود كه قبل از زندگى دنيا يك نحوه زندگى داشته است.