صفحه 145
وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ، زيانكاران آنهايند كه در روز قيامت خود و اهل خود را زيان كرده باشند). «1»
با اين حال زنهار كه خيال نكنى اين صفاتى كه خداى سبحان در كتابش براى سعداى از بندگانش، و يا اشقياء اثبات مىكند، براى مقربين، و مخلصين، و مخبتين، و صالحين، و مطهرين، و امثال آنان اوصافى و براى ظالمين و فاسقين و خاسرين و غاوين و ضالين و امثال آنان اوصاف ديگرى ذكر كرده، صرف عبارتپردازى، و اوصافى مبتذل است، كه اگر چنين فكر كنى قريحه و دركت در فهم كلام خداى تعالى دچار اضطراب گشته، همه را بيك چوب ميرانى، و آن وقت كلام خدا را هم مانند سخنان ديگران غلطهايى عاميانه و سخنى ساده بازارى خواهى گرفت.
بلكه آنچه گفته شد، اوصافى است كه از حقايقى روحى، و مقاماتى معنوى كشف مىكند، كه يا در راه سعادت آدمى قرار دارند، و يا در راه شقاوت و بدبختيش، و هر يك از آنها مبدء آثارى مخصوص بخود، و منشا احكامى خاص و معين هستند، هم چنان كه مراتب سن آدمى، و خصوصيات قواى او، و اوضاع خلقتش، هر يك منشا احكام و آثار مخصوصى است، كه نميتوانيم يكى از آن آثار را در غير آن سن و سال، از كسى توقع داشته باشيم، و اگر در كلام خداى تعالى تدبر و امعان نظر كنى، خواهى ديد آنچه ما ادعا كرديم صحيح و درست است.
در جمله مورد بحث فرمود: (وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ)، خدا با قرآن كريم و مثلهايش گمراه نمىكند مگر فاسقان را)، و بهمين تعبير، خود، بيانگر چگونگى دخالت خداى تعالى در اعمال بندگان، و نتائج اعمال آنان است، و در اين بحثى كه شروع كرديم نيز همين هدف دنبال ميشود.
توضيح اينكه خداى تعالى در آيات بسيارى از كلام مجيدش ملك عالم را از آن خود دانسته، از آن جمله فرموده: (لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ، آنچه در آسمانها است و آنچه در زمين است ملك خدا است)، «2» و نيز فرموده) (لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، ملك آسمانها و زمين از آن او است)، «3» و نيز فرموده: (لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، جنس ملك و حمد از او است) «4».
و خلاصه خود را مالك على الاطلاق همه عالم دانسته، نه بطورى كه از بعضى جهات مالك باشد، و از بعضى ديگر نباشد، آن طور كه ما انسانها مالكيم، چون يك انسان اگر مالك بردهاى، و يا چيزى ديگر باشد، معناى مالكيتش اين است كه ميتواند در آن تصرف كند، اما نه از هر جهت، و
1- سوره الشورى آيه 45 2- سوره بقره آيه 284 3- سوره حديد آيه 5 4- سوره تغابن آيه 1