ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 1 -صفحه : 693/ 491
نمايش فراداده

صفحه 468

ترجمه آيات‏

يهوديان گفتند يهودى شويد تا راه يافته باشيد و نصارى گفتند نصارى شويد تا راه يافته شويد بگو بلكه ملت ابراهيم را پيروى مى‏كنم كه دينى ميانه است و خود او هم از مشركين نبود (135).

بگوئيد به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل شده و به آنچه به موسى و عيسى دادند و به آنچه انبياء از ناحيه پروردگارشان داده شدند، و خلاصه به همه اينها ايمان داريم و ميانه اين پيغمبر و آن پيغمبر فرق نمى‏گذاريم و ما در برابر خدا تسليم هستيم (136).

اگر ايمان آورند به مثل آنچه شما بدان ايمان آورديد كه راه را يافته‏اند و اگر اعراض كردند پس بدانيد كه مردمى هستند گرفتار تعصب و دشمنى و بزودى خدا شر آنان را از شما مى‏گرداند و او شنوا و دانا است (137).

بگوئيد ما رنگ خدايى بخود مى‏گيريم و چه رنگى بهتر از رنگ خداست و ما تنها او را عبادت ميكنيم (138).

بگو آيا با ما در باره خدا بگو مگو ميكنيد كه پروردگار ما و شما هر دو است؟ و با اينكه اعمال شما براى خودتان و اعمال ما براى خودمان است و ما در عمل براى او خالصيم (139).

و يا مى‏گوئيد ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط يهودى و يا نصرانى بودند؟ اگر اين را بهانه كرده بودند در پاسخشان بگو آيا شما داناتريد و يا خدا؟، و چه كسى ستمگرتر است از كسى كه شهادتى را كه از ناحيه خدا نزد خود دارد كتمان كند و خدا از آنچه ميكنيد غافل نيست (140).

بهر حال آنها امتى بودند و رفتند هر چه كردند براى خود كردند و شما هم هر چه كرديد براى خود مى‏كنيد و شما از آنچه آنها كردند بازخواست نمى‏شويد (141)

بيان

دين حق يكى و آن هم اسلام بوده‏

(وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏ تَهْتَدُوا) الخ، خداى تعالى بعد از آنكه بيان كرد: كه دين حق كه اولاد ابراهيم از اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان وى بر آن دين بودند اسلام بود، و خود ابراهيم هم آن را دين حنيف خود داشت،

علت دسته بندى‏هاى دينى و پيدايش انحرافات مذهبى

اينك در اين آيه نتيجه مى‏گيرد كه اختلاف و انشعاب‏هايى كه در بشر پيدا شده، دسته‏اى خود را يهودى، و دسته‏اى ديگر مسيحى خواندند، همه ساخته‏هاى هوى و هوس خود بشر است، و بازيگريهايى است كه خود در دين ابراهيم كرده‏اند، و دشمنى‏هايى كه با هم داشتند به حساب خدا و دين او گذاشتند.

و در نتيجه طائفه‏هاى مختلف و احزابى دينى و متفرق گشتند، و رنگ هوى و هوسها و اغراض و مطامع خود را بدين خداى سبحان يعنى دين توحيد زدند، با اينكه دين بطور كلى يكى بود، هم چنان كه معبودى كه به وسيله دين عبادت مى‏شود يكى است، و آن دين ابراهيم است، و بايد مسلمين به آن دين تمسك جويند، و شقاق و اختلاف اهل كتاب را پيروى ننموده، آن را براى خود اهل كتاب بگذارند.

توضيح اينكه يكى از آثار طبيعى بودن زندگى زمينى و دنيوى، اين است كه اين زندگى در