صفحه 624
آنكه بدان مبتلا شد، در جستجوى خلاصى از آن بر مىآيد؟ و اين تعريف و مثال بر آن امور زشت و صورتهاى غير جميل كه انسان شقى در دار آخرتش با آنها روبرو ميشود، صدق مىكند، پس معلوم شد كه عذاب جاودانه و انقطاع ناپذير، از انسان شقى، خود شقاوت و بدبختى ذاتى او است، و قاسرى و خلاصه كسى او را بدان مبتلا نكرده است.
حال كه مسئله خلود در عذاب برايت روشن گرديد، اينك اشكالهايى كه به آن كردهاند از نظرت مىگذرد، آن وقت خواهى ديد كه تا چه حد فاسد و بى پايه است.
اشكال اول اينكه خداى سبحان با اينكه داراى رحمت واسعه است، چگونه رحمتش اجازه ميدهد كسى را بيافريند كه بازگشت او بسوى عذاب دائم باشد، عذابى كه هيچ موجودى تاب تحمل آن را ندارد.
دوم اينكه عذاب وقتى عذاب است كه با طبع معذب سازگار نباشد و يا به عبارت علمى قسرى و غير طبيعى باشد و در جاى خود مسلم شده، كه قسر دوام ندارد، پس چگونه عذاب دائمى تصور ميشود؟
سوم اينكه بنده خدا هر گناهى هم كه كرده باشد، بالأخره آخر داشت، مثلا هفتاد سال گناه كرد، چرا بايد تا ابد معذب باشد؟ و آيا اين ظلم نيست؟
چهارم اينكه افراد شقى هم همان دخالت و تاثير را در نظام تكوين دارند كه افراد سعيد دارند، و خدمتى كه آنان به اين نظام كرده و مىكنند، از خدمت افراد سعيد كمتر نيست، چون اگر نيك بنگرى زمينه سعادت افراد سعيد را همين اشقيا فراهم نموده و مىنمايند، پس ديگر چرا بايد در عذاب دائمى معذب باشند؟
پنجم اينكه عذاب هر متخلف و نافرمانبر بطور كلى براى اين است كه عذاب كننده آن نقصى را كه بوسيله نافرمانى متخلف و ظالم متوجه او شده، جبران كند، كه اين جبران را بعبارتى كوتاهتر انتقام هم مىگوييم، و انتقام از خداى تعالى تصور ندارد، چون عصيان و نافرمانى بنده، نقصى بر او و بر مقام ربوبى او وارد نمىكند تا بخواهد با عذاب كردن عاصى، آن را جبران نمايد، و اين اشكال تنها مربوط به عذاب دائم نيست بلكه به عذاب موقت نيز متوجه ميشود، چيزى كه هست در عذاب دائم بيشتر وارد است.
اين بود آن اشكالها كه بر عذاب خالد كردهاند، البته اشكالهاى ديگرى نظير اينها كردهاند، و خواننده عزيز اگر آن طور كه بايد به معناى بيانى كه ما در باره خود در عذاب كرديم، احاطه پيدا كند، خواهد ديد كه اين اشكالها از اصل ساقط است، براى اينكه گفتيم: عذاب خالد اثر و خاصيت آن صورت نوعيه شقاوت بارى است كه نفس انسان شقى بخود گرفته، (و او را نوع