صفحه 59
باشد، و تنها تفاوتى كه يك پيغمبر با يك فرد امتش، و يا با يك پيغمبر ديگر دارد، اين است كه خدا او را بزرگتر اعتبار كرده، و رعيتش را كوچكتر شمرده، بدون اينكه اين جعل و قرارداد خدا متكى بر تكوين و واقعيت خارجى باشد، عينا نظير جعلى كه در ميان خود ما مردم است، يكى را پادشاه، و بقيه را رعيت او اعتبار مىكنيم، بدون اينكه از حيث وجود انسانى تفاوتى با يكدگر داشته باشند.
و اين اصل، منشا و ريشهاى ديگر دارد، كه خود زائيده آنست، و آن اين است كه براى ماده، اصالت قائل بودند، و از آنچه ما وراء ماده است، يا بكلى نفى اصالت نموده، يا در باره اصالت آن توقف مىكردند، تنها از ما وراء ماده، خدا را، آنهم بخاطر دليل، استثناء مىكردند.
و عامل اين انحراف فكرى يكى از دو چيز بود، يا بخاطر اعتمادى كه بعلوم مادى داشتند، مىپنداشتند كه حس براى ما كافى است، و احتياجى بماوراء محسوسات نداريم، و يا (العياذ باللَّه) قرآن را لايق آن نمىدانستند كه پيرامون آياتش تدبر و مو شكافى كنند، و مىگفتند فهم عامى در درك معانى آن كافى است.
اين بحث دنبالهاى طولانى دارد كه انشاء اللَّه تعالى در بحثهاى علمى آتيه از نظر خواننده خواهد گذشت.
نكته پنجم- اينكه مزيت اصحاب صراط مستقيم بر سايرين، و همچنين مزيت صراط آنان بر سبيل سايرين، تنها بعلم است، نه عمل، آنان بمقام پروردگارشان علمى دارند كه ديگران ندارند، و گر نه در سابق هم گفتيم، كه در سبيلهاى پائينتر صراط مستقيم، اعمال صالح كامل، و بدون نقص نيز هست، پس وقتى برترى اصحاب صراط مستقيم به عمل نبود، باقى نمىماند مگر علم، و اما اينكه آن علم چه علمى و چگونه علمى است؟ انشاء اللَّه در ذيل آيه: (أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها) «1» در بارهاش بحث خواهيم كرد.
در اينجا تنها مىگوئيم آيه: (يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ، وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ، خدا كسانى از شما را كه ايمان دارند، و كسانى كه علم داده شدهاند، بدرجاتى بلند مىكند) «2» و همچنين آيه: (إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ، وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ، كلمه طيب خودش بسوى خدا بالا مىرود و عمل صالح آن را بالا مىبرد) «3» باين مزيت اشعار دارد، چون مىرساند آنچه خودش بسوى خدا بالا مىرود، كلمه طيب و علم است، و اما عمل صالح، اثرش كمك در بالا رفتن علم است، و بزودى در تفسير آيه نامبرده تتمه مطالب خواهد آمد انشاء اللَّه.
1- سوره رعد آيه 17 2- سوره مجادله آيه 11 3- سوره فاطر آيه 10