ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 5 -صفحه : 657/ 242
نمايش فراداده

موحدين و مؤمنين ملحق شده، در حق عيسى همان را بگويند كه خود آنان و ساير موحدين در حق ساير انبيا مى‏گويند و آن اين است كه همه انبياء بندگان خدا و فرستادگان او به سوى خلقند.

بدين جهت در اين آيات به اثبات صدق نبوت پيامبر اسلام نپرداخت، چون قبلا در آيه:

" إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ ..." از اين كار فارغ شده بود و در آيات مورد بحث به دعوت جميع بشر به ايمان به آن جناب پرداخت.

و سپس نصارا را دعوت كرد به اينكه در حق عيسى غلو نكنند و او را خدا نخوانند، زيرا اين معنا نيز ثانيا در ضمن آيات مذكور روشن شده بود.

و در آخر دعوت كرده به پيروى كتابش، يعنى قرآن كريم كه آن نيز در آخر آيات گذشته روشن شده و در باره‏اش فرموده بود:" لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ ..."

" يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْراً لَكُمْ ..."

خطاب در اين آيه عمومى است و همه اهل كتاب و غير اهل كتاب را و يا به عبارت ديگر تمامى بشر را مورد خطاب قرار داده است و مضمون آن متفرع و نتيجه گيرى از بيانى است كه قبلا در باره اهل كتاب داشت و اگر خطاب را عمومى كرد براى اين بود كه نه شايستگان براى اين دعوت و براى ايمان به رسول خدا (ص) منحصر در اهل كتاب بودند و نه رسالت رسول خدا اختصاص به قومى خاص داشت.

جمله:" خَيْراً لَكُمْ" حال از ايمان است و اين حالى است كه لا ينفك از ايمان است و معنايش اين است كه ايمان بياوريد در حالى كه لازمه ايمان آوردن و صفت لا ينفك آن اين است كه براى شما خير است.

با مالكيت مطلقه الهى، كفر كافران چيزى را از ملك و سلطه خداى سبحان سلب نمى‏كند

" وَ إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ" يعنى اگر ايمان نياوريد و به نبوت آن جناب كفر بورزيد كفر شما نه چيزى به شما اضافه مى‏كند و نه چيزى از خداى تعالى كم مى‏كند، براى اينكه هر چيز از چيزهايى كه در آسمان و زمين است از آن خدا است، پس اين محال است كه چيزى از ملك او از او سلب شده و از ملك او خارج شود، آرى در طبيعت هر چيزى كه در آسمانها و زمين است اين نوشته شده كه ملك خداى تعالى به تنهايى است و غير از خدا كسى در ملكيت آن شريك نيست، پس موجود بودن هر چيز عينا همان مملوك بودنش است و با اين حال چگونه ممكن است چيزى با حفظ اينكه چيزى است از ملك او سلب شود، يعنى چيز باشد و ملك خداى تعالى نباشد؟.

آيه شريفه يكى از كلمات جامعه قرآن است كه هر چه انسان در تدبر آن باريك‏تر شود