همين بيان شيوايى كه تنها و تنها در كلمات امام على بن ابى طالب (عليه افضل الصلوات و السلام) ديده مىشود، آرى تنها كلام آن جناب است كه گشاينده اين در و فاش كننده اين راز نهفته است، او است كه با روشنترين اسلوب و واضحترين برهان آن را تشريح و اثبات نموده است.
از كلمات آن جناب كه بگذريم، در كلمات فلاسفه اسلام كه در قرون بعد از قرن دهم مىزيستهاند نيز اين حقيقت به چشم مىخورد، الا اينكه به اعتراف خود آنان سرچشمه كلماتشان همان كلمات امام امير المؤمنين (ع) است. اين بود سر اينكه ما در بحث روايتى خود تنها اكتفاء به نقل نمونههايى از كلمات غرا و زيباى آن جناب نموده و از نقل كلمات ديگران خود دارى كرديم، چه اسلوبى كه امام (ع) در اين مساله و تشريح آن از احتجاج برهانى بكار برده، اسلوبى است كه در كلمات ديگران ديده نمىشود، و به همين جهت از عنوان كردن بحثى فلسفى مستقل بمنظور بررسى و تحقيق در اطراف اين مساله خوددارى نموده و تنها به همان بحث روايتى اكتفاء كرديم، چون براهينى كه فلاسفه براى بدست دادن اين غرض چيدهاند براهينى است كه از همين مقدمات كه در كلام امام است تشكيل يافته، و زايد بر آن چيزى ندارد، چون همگى آنها يعنى كلمات امام (ع) و فلاسفه همه مبنى بر صرافت وجود پروردگار، و احدى بودن آن ذات مقدس است (جلت عظمته) «1».
(1) اينجاست كه جا دارد هر ناقد بصير و هر متفكر عميقى از تعجب خيره شود و در باره لغزشى كه از عدهاى از علماى اهل بحث صادر شده بشگفت در آيد، و آن اينست كه گفتهاند اين خطبه علويه كه در نهج البلاغه است از امام (ع) نيست بلكه از خطباتى است كه دست تقلب آن را جعل كرده و در نهج البلاغه درج نموده است، بعضى هم از همانها گفتهاند اين عمل را خود شريف سيد رضى (رحمه اللَّه تعالى) كرده است و ما سابقا در باره اين لغزش و اشتباه گفتگو كردهايم، تنها در اينجا مىگوييم اى كاش فهميده ميشد دست تقلب و تزوير در چنين موقف علمى و چنين لطيفهاى دقيق كه فهم علما هم نيروى وقوف و درك آن را ندارد و هيچ يك از صحابه و تابعين تاب تحمل آن را نداشتهاند چطور ممكن است راه يابد؟! آرى افهام تيز دانشمندان، حتى بعد از آن هم كه امام (ع) از اين حقيقت پرده برداشت تا ده قرن از درك آن عاجز بوده تا آنكه پس از گذشتن قرون متمادى و پس از هزار سال سير در طريق فكر مترقى به آن مطلب دقيق علمى راه برده و بدرك آن موفق شدهاند، بلكه خود همين كسانى كه اين نسبت را به خطبه مىدهند هنوز بدرك اين مطلب لطيف نايل نشده و گمان كردهاند كه حقايق قرآن و اصول تعليمات عالى آن جز مفاهيم مبتذله عاميانه چيز ديگرى نيست و تنها تفاوت قرآن با كلمات عامه اينست كه الفاظ آن فصيح و بياناتش بليغ است!!! (مؤلف).