است كه در بدن عنصرى انسان مادامى كه زنده است حلول نموده، وقتى از بدن مفارقت كند بدن مىميرد، و نفهميدهاند كه اين صورت، صورتى است ذهنى و قائم به شعور انسان، نظير صورتى كه شخص از بدن خود تصور و درك مىكند و نظير صور ساير موجودات خارجى كه از بدنش جدا است، و چه بسا همين صورت جداى از بدن براى بعضى از ارباب رياضت، بيش از يكى و يا به هيات غير هيات خود جلوه كند، و چه بسا نفس خود را به عين آن صورتى كه نفس يك فرد ديگرى دارد ببيند، اگر اين آقايان توانستند در اين چند مورد نقض نگويند اين صور، صور روح مرتاض است مىتوانند در باره صورت واحدى كه مرتاض در خواب و يا در بيدارى شبيه به صورت خود مىبيند بگويند صورت روح اوست.
حقيقت امر اين است كه اينان اطلاعاتى از معارف مربوط به نفس بدست آوردهاند، و در اين راه موفقيتهايى كسب كردهاند، ليكن چون حقيقت نفس را آن طور كه هست نشناختهاند از اين رو در باره همان اطلاعات صحيح هم دچار اشتباه و گمراهى شدهاند، حق مطلب بنا بر آنچه برهان و تجربه، ما را به آن هدايت مىكند اين است كه حقيقت نفس كه همان قوه داراى تعقل است و از آن به كلمه" من" تعبير مىشود همانطور كه سابقا هم اشاره شد امرى است كه در جوهره ذاتش مغاير با امور مادى است، و بر خلاف تصور عاميانه انواع و اقسام شعور و ادراكاتش يعنى حس و خيالش و تعقلش همه از اين جهت كه مدركاتى است در عالم خود و در ظرف وجودى خود داراى تقرر و ثبوت و واقعيت است، بخلاف آنچه كه ادراكات بدن و احساسات عضوى ناميده مىشود كه در حقيقت ادراك و احساس نيست بلكه خاصيتى است طبيعى از قبيل فعل و انفعالهاى مادى يعنى چشم و گوش و ساير حواس بدنى هيچيك درك و شعور ندارند، چشم نمىبيند و گوش نمىشنود بلكه وسيله ديدن و شنيدن را براى نفس آماده مىسازد، بنا بر اين امورى كه تنها براى صلحا و مرتاضين مشهود مىشود از حيطه نفوس آنها خارج نيست. بحث در اين است كه اينگونه معلومات و اين معارف چطور در نفس قرار گرفته؟ و محلش در نفس كجا است؟ و اينكه نفس به تمامى حوادثى كه مربوط به اوست و يا كمترين ارتباط را به او دارد سمت عليت را حائز است، پس تمامى اين امور غريبه كه اهل رياضات و مجاهدات مسلط بر آنها هستند همه معلول اراده و مشيت آنان است، و اراده هم معلول شعور است، پس شعور انسانى در جميع حوادثى كه مربوط به اوست و امورى كه انسان به آن تماس دارد دخيل و مؤثر است.
8- بنا بر اين جا دارد كسانى را كه به عرفان نفس اشتغال دارند فى الجمله به دو طائفه