نمىدانستهاند.
بنا بر اين از آيه شريفه چند چيز مىتوان استفاده كرد:
اولا- علت نهى از محبت كفار، چه استفاده مىشود علت اين نهى اين بوده است كه چون دوستى بين دو طايفه باعث اختلاط ارواح آنان است، و هرگز بين دو طايفه كه يكى مقدسات و معتقدات ديگرى را مسخره مىكند دوستى و صميميت بر قرار نمىماند، از اين رو مسلمين بايد دوستى كسانى را كه اسلام را سخريه مىگيرند ترك كنند، و زمام دل و جان خود را بدست اغيار نسپارند، و گرنه اختلاط روحى كه لازمه دوستى است باعث مىشود اينان عقايد حقه خود را از دست بدهند.
ثانيا- تناسبى كه در مقابله جمله" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا" با جمله" الَّذِينَ اتَّخَذُوا" است و نيز نكتهاى كه در اضافه دين مسلمين در كلمه" دينكم" هست آن چرايى را كه گفته شد روشن مىسازد.
ثالثا- نكته ديگرى كه از آيه استفاده مىشود اينست كه در جمله" وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ" چيزى نظير تاكيد براى نهى در جمله" لا تتخذوا" وجود دارد كه نهى و علتش را تاكيد مىكند، در حقيقت جمله" لا تتخذوا" را به عبارت عمومىترى تاكيد كرده، مىفرمايد: مؤمن و كسى كه متمسك به ريسمان و دستآويز ايمان شده ديگر معنا ندارد راضى شود به اينكه اغيار، دين او و آنچه را كه او به آن ايمان دارد مورد سخريه و استهزا قرار دهند.
پس اين مسلمين اگر ايمان به خدا دارند يعنى راستى اسلام را دين خود- نه وسيله گذراندن امر دنيايشان- مىدانند چارهاى در كار خود جز تقوا و پرهيز از دوستى با كفار ندارند.
اين بود نكاتى كه گفتيم از آيه استفاده مىشود و احتمال دارد جمله" وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ" در مقام بيان مطلبى باشد كه نظيرش در چند آيه قبل، آنجا كه فرمود:" وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ" گذشت و بنا بر اين احتمال معناى آيه چنين مىشود: در صورتى كه شما از ايشان (از كفار) نيستيد پس از خدا بترسيد و آنها را دوست مگيريد، ليكن معناى اول ظاهرتر بنظر مىرسد.
" وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ..."
اين آيه ثابت مىكند آن ادعاى گذشته را كه فرمود: كفار دين مؤمنين را به بازى و مسخره مىگيرند، و مراد از" ناديتم" اذانى است كه در اسلام قبل از هر نماز واجب يوميه تشريع شده است، و بطورى كه گفته مىشود جز در اين آيه در هيچ جاى ديگر قرآن، از اذان