ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 6 -صفحه : 539/ 365
نمايش فراداده

لا بد آثار اسمى از اسماء اوست كه راهى براى به دست آوردن آن اسم نيز نداريم. و اگر خواستى بگو: اسمى كه به هيچ مفهومى نمى‏توانيم صيدش نموده و به دام فكر و انديشه و عقل خود بياندازيم. منتها چيزى كه در باره آن مى‏توانيم بگوييم كه مختصرى به آن اشاره داشته باشد، همان صفت" مالك على الاطلاق" است.

پس به اين بيان معنى آنچه در حديث بود: خداوند با يك حرف از خلق خود محجوب شده، روشن شد و معلوم شد كه چطور بعضى از اسماء اللَّه هست كه احدى را بدان راه نيست و به همان اسم از مخلوقات خود در پرده و پنهان شده است (دقت فرمائيد).

گفتارى پيرامون معناى ادب :معناى ادب و بيان اختلاف مفهوم آن با اختلاف مقاصد در جوامع مختلف‏

در اين گفتار در خلال چند فصل از ادبى كه خداى تعالى انبيا و فرستادگان خود را به آن مؤدب نموده بحث مى‏شود:

1- ادب- بنا بر آنچه كه از معناى آن استفاده مى‏شود- هيات زيبا و پسنديده‏ايست كه طبع و سليقه چنين سزاوار مى‏داند كه هر عمل مشروعى چه دينى باشد مانند دعا و امثال آن و چه مشروع عقلى باشد مانند ديدار دوستان، بر طبق آن هيات واقع شود، به عبارت ديگر: ادب عبارتست از ظرافت عمل. و معلوم است كه عمل وقتى ظريف و زيبا جلوه مى‏كند كه اولا مشروع بوده و منع تحريمى نداشته باشد، پس در ظلم و دروغ و خيانت و كارهاى شنيع و قبيح ادب معنا ندارد. و ثانيا عمل اختيارى باشد، يعنى ممكن باشد كه آن را در چند هيات و شكل در آورد و شخص به اختيار خود آن را به وجهى انجام دهد كه مصداق ادب واقع شود، نظير ادبى كه اسلام در غذا خوردن مرعى داشته و آن گفتن" بسم اللَّه" است در اول غذا و گفتن" الحمد للَّه" در آخر آن و احتراز از خوردن در حال پرى شكم و امثال اينها و نيز نظير ادب نشستن در حال نماز كه" تورك" ناميده مى‏شود و آن عبارت است از نشستن به روى ران‏ها و گذاشتن دست‏ها روى زانو و نگاه كردن به دامن، و همچنين نظائر آن.

گر چه معنى ادب، حسن و ظرافت عمل است، و در معنى حسن كه موافقت عمل است با غرض زندگى، هيچگونه اختلافى نيست، ليكن تطبيق اين معناى اصلى با مصاديق آن در نظر مجتمعات مختلف بزرگ مانند اقوام و ملل و اديان و مذاهب مختلف و همچنين در مجتمعات كوچك مانند خانواده‏ها، بسيار مختلف است، و اين اختلاف از جهت اختلافى است كه در تشخيص كار نيك از بد دارند، مثلا چه بسا چيزهايى كه در نزد قومى از آداب به شمار مى‏رود