سازد تا كراهت از آن كيفرها و ترس از ضرر آن، متخلفين را مجبور به تسليم و انجام تكليف سازد.
اين است معنى جزا و كيفر گناه، و اين خود حقى است براى مجتمع و يا زمامدار جامعه بر گردن افراد متخلف و عاصى، و همين طور است پاداشى كه در ازاى اطاعت ممكن است جعل شود، چيزى كه هست جزا در گناه امر ناگوارى است و در اطاعت امر محبوب و مرغوبى بايد باشد تا داعى و محرك اشخاص بسوى انجام وظيفه واجب و يا مستحبّ بوده باشد. و نيز جزاى گناه حقى است كه براى مجتمع و به گردن متخلف و جزاى اطاعت حقى است براى مكلف و به گردن مجتمع و يا زمامدار آن. اين را جزاى حسنه و يا ثواب و آن را جزاى سيئه و يا عقاب مىنامند.
و اين دو نحو جزا در جميع مجتمعات بشرى هست، اسلام هم آن دو را جعل كرده و فرموده:" لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى" «1» و نيز فرموده:" وَ الَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئاتِ جَزاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثْلِها" «2» و نيز فرموده:" وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها" «3» و اين ثواب و عقاب از جهت شدت و ضعف داراى مراتبى است كه ضعيفترين آن خوش آمدن و ناخوش آمدن عمل است، از آن شديدتر عملى است كه خوبى و بديش به حدى برسد كه صاحبش مستحق مدح و يا ذم باشد، از آنهم بالاتر عملى است كه صاحبش سزاوار خير و يا شر باشد، البته خير و شر هم داراى مراتبى است، تا ببينى قدرت طرف در رسانيدن اين خير و شر تا چه اندازه باشد، و اين ثواب و عقاب هم خودش و هم شدت و ضعفش زائيده عوامل مختلفى است، از آن جمله يكى خود عمل است يكى ديگر اين است كه اين عمل از چه كسى سر زده، و يكى اينكه اين عمل اطاعت و يا نافرمانى چه كسى بوده و يكى اينكه تا چه اندازه براى مجتمع سودمند و يا تا چه حد مضر و مخل بوده است، و شايد بتوان همه اين عوامل را در يك جمله كوتاه خلاصه كرده و گفت: هر عملى هر قدر بيشتر مورد اهتمام باشد عقاب آن در صورت معصيت و ثوابش در صورت اطاعت بيشتر خواهد بود.
2- بين عمل چه خوب و چه بد و جزاى آن بايد سنخيت و شباهتى و لو تقريبا بوده باشد.
و از آيات قبلى و همچنين از امثال آيه
(1) بر كسانى كه نيكويى كنند جزاى نيكو است. سوره يونس آيه 26. (2) و كسانى كه پيرامون گناه مىگردند بقدر بدكاريهايشان بدى خواهند ديد. سوره يونس آيه 27. (3) و جزاى عمل بد كيفرى است مثل آن. سوره شورى آيه 40.