مىگوييم: همين كه خداوند از اين مطلب خبر داده باشد كافى است، چون آفريدگار جهان به همه اطراف آن، عالم و مطلع است و فرض علم نداشتن او مستلزم خروج از فرض خدايى است، هم چنان كه فرموده:" وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ".
در جلد سوم اين ترجمه در ذيل آيه شريفه" ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ ..." «1» مطالبى مفيد و مربوط به اين مقام گذرانديم.
" ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ ..."
جمله اولى يعنى جمله" ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ" نتيجهاى است كه از بيان آيات سابق گرفته شده، و معناى آن اين است كه: بعد از آنكه مطلب از قرارى بود كه ذكر شد پس خداى تعالى كه وصفش گذشت پروردگار شما است، نه غير او. و جمله" لا إِلهَ إِلَّا هُوَ" تقريبا به همان توحيد ضمنى كه در جمله قبلى بود تصريح مىكند، و در عين حال همان جمله را تعليل نموده چنين مىرساند: اينكه گفتيم پروردگار او است، و جز او پروردگارى نيست بدان سبب كه او يگانه معبودى است كه جز او معبودى نيست، و چگونه ممكن است غير او پروردگار باشد و در عين حال اله و معبود نباشد؟.
و جمله" خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ" نيز علتى است براى جمله" لا إِلهَ إِلَّا هُوَ" و معنايش چنين مىشود: و اينكه گفتيم الوهيت و معبود بودن منحصر در او است براى اينكه آفرينش تمامى موجودات از او است، و جز او خالق ديگرى نيست كه حتى كوچكترين موجودى را آفريده باشد تا در الوهيت با او شريك باشد، و در نتيجه بعضى از مخلوقات در برابر خداى تعالى و بعضى در برابر او خاضع شوند.
و جمله" فاعبدوه" متفرع بر ما قبل و به منزله نتيجه براى جمله" ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ" است، و معنايش اين است: وقتى معلوم شد كه پروردگار شما فقط خداى تعالى است، نه غير او، پس همو را بپرستيد.
و جمله" وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ" معنايش اين است كه او قائم بر هر چيز و مدبر امر و نظام وجود و زندگى هر چيزى است، و چون چنين است بايد از او حساب برد و از پيش خود و بدون داشتن دليل برايش شريك نگرفت. پس اين جمله در حقيقت به منزله تاكيد جمله" فاعبدوه" است، و اين معنا را مىرساند كه او را عبادت كنيد و از عبادتش سرمپيچيد براى اينكه او وكيل است بر شما و از نظام اعمال شما غافل و بى خبر نيست.
(1) سوره آل عمران آيه 79