آن يك رابطه حقيقى و واقعى برقرار است، و صرف احكام وضعى و قراردادى نيست. و اگر در لسان شارع از آن آثار به لسان احكام وضعى و قراردادى و به نظائر تعبيراتى كه ما از تبعات احكام وضعى موجود در ظرف اجتماعمان مىكنيم، تعبير كرده به منظور تعميم نظام تشريع بوده، نه از اين جهت كه تبعات و آثار مذكور مانند مجازاتها و پاداشهاى قراردادى نظامهاى دنيوى، صرف اعتبار و خالى از حقيقت و واقعيت است.
اين معنا كه معلوم شد و بدست آمد كه اختصاص حسنات به ذوات طيبه و سيئات به ذوات خبيثه و همچنين اختصاص بهشت به حسنات و دوزخ به سيئات از جهت روابط تكوينى و خارجى است، كه بين ذوات اشياء و آثار ذاتى آنها است، و ذاتيات را نمىتوان مورد سؤال قرار داد، اينك بخواننده محترم تذكر داده تاكيد هم مىكنيم كه مبادا از مطالب گذشته ما غفلت ورزيده و خيال كند معناى اختصاص هر اثرى به ذات هم سنخ و متناسبش اين است كه آن ذات در ابراز آن اثر، مستقل به ذات و مستغنى از خداى سبحان است، چون بطلان اين معنا را ما از بيانات خود قرآن اثبات نموديم، و اين همان معنايى است كه آيه شريفه" وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً" «1» به آن اشاره مىكند، و براى اين معنا كه هر ذاتى داراى اقتضايى است مثل آورده است. و اگر مىبينيد كه اقتضاى مزبور را مقيد به قيد" باذن ربه" كرده، براى دفع اين توهم است كه، لزوم ذاتى به معناى استقلال و استغناء از خداى سبحان است، هم چنان كه از رسول خدا (ص) هم روايت شده كه در اين باره فرمودهاند:" قلم بر سعادت كسى كه ايمان آورده و تقوا پيشه ساخته خشكيده است" «2». يعنى چنين تقدير شده است.
(1) سرزمين پاكيزه گياه و اشجارش به اذن پروردگارش مىرويد، و اما آن سرزمينى كه شورهزار و ناپاك است گياهش به سختى در مىآيد. سوره اعراف آيه 58 (2) بحار الانوار ج 5 ص 154 ح 4 ط بيروت