ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 8 -صفحه : 504/ 211
نمايش فراداده

غرض به آن وسيله فهمانيده شود.

در كتاب روضة الواعظين از امام صادق از پدر بزرگوارش از جدش روايت شده كه فرمود: در عرش، تمثال موجوداتى است كه خداوند در ترى و خشكى عالم خلق فرموده. و سپس فرمود: اين است تاويل آيه شريفه" وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ" «1».

مؤلف: يعنى آيه شريفه مزبور نيز همين حقيقت را بيان مى‏كند كه صور جميع موجودات در عرش است، و ما سابقا معناى بودن صور اشياء در عرش را بيان كرديم. نظير اين روايت در افاده اين معنا روايتى است كه در تفسير دعاى" يا من اظهر الجميل" وارد شده است.

و نيز در روضة الواعظين از امام صادق از پدرش از جدش (ع) روايت شده كه در ضمن حديثى فرمود: بين يك قائمه از قوائم عرش و بين قائمه ديگر آن آن قدر فاصله است كه اگر مرغ تيزپروازى بخواهد آن را طى كند بايد هزار سال راه برود، و عرش هر روز هفتاد هزار رنگ از نور به خود مى‏گيرد، و هيچ خلقى از مخلوقات خدا توانايى اينكه به آن نگاه كند ندارد، و همه موجودات عالم در مقابل عرش خدا به منزله حلقه‏اى است در بيابانى پهناور «2».

مؤلف: اين جمله اخير را شيعه و سنى از رسول خدا (ص) نيز روايت كرده‏اند. اين روايت هم مانند ساير روايات ائمه اهل بيت (ع) حقايق را در ضمن مثال بيان فرموده، به دليل ظاهر توصيفى كه از بزرگى و وسعت عرش كرده، به هر حسابى هم كه فرض شود درست در نمى‏آيد، زيرا دوائرى كه اشعه نورانى ترسيم مى‏كنند به مراتب بزرگتر و وسيع‏تر از آن حدى است كه در اين روايت براى عرش خدا ذكر شده، پس ناگزير بايد گفت: مقصود امام (ع) تشبيه معقول به محسوس بوده، نه مدلول مطابقى كلام.

و در كتاب علل از كتاب علل محمد بن سنان از حضرت رضا (ع) روايت شده كه فرمود: علت طواف به كعبه اين است كه بعد از آنكه خداى تعالى به ملائكه فرمود:

" من در زمين خليفه‏اى قرار خواهم داد" و ملائكه اعتراض كردند كه آيا مى‏خواهى كسانى در زمين بيافرينى كه خونريزى كنند؟ و آن گاه از اعتراض خود پشيمان شده، فهميدند كه گناه كرده‏اند ناچار به عرش خدا پناه برده استغفار كردند، و خداوند از اين حالت ملائكه خوشش آمد و به همين خاطر در آسمان چهارم خانه‏اى برابر عرش ساخت و اسم آن را" ضراح" گذاشت، و

(1) روضة الواعظين ص 47 ط قم.

(2) روضة الواعظين ص 47