كرد كه خدا توبهاش را بپذيرد. ما در جلد چهارم «1» اين كتاب بطور مفصل بيان نموديم كه توبه لازم نيست هميشه از معصيت بوده باشد، بلكه معناى آن بازگشت به خدا است كه ممكن است از كوچكترين شائبه دورى از خدا بوده باشد.
موسى سپس اقرار نمود و چنين شهادت داد:" وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ" يعنى من در ميان قوم خودم اولين كسى هستم كه به عدم امكان رؤيت تو ايمان آوردهام.
اين آن معنايى است كه از مقام و سياق آيه استفاده مىشود، البته احتمال هم هست كه معناى جمله مورد بحث، اولين ايمان آورنده به دين و هدايت بوده باشد و مقصود موسى (ع) هم اين باشد كه: من به تو ايمان آوردم قبل از آنكه ديگران به تو ايمان بياورند، پس جا دارد در هر قصور و يا تقصيرى به تو بازگشت كنم. و ليكن اين احتمال خيلى بعيد است.
" قالَ يا مُوسى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتِي وَ بِكَلامِي فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ" فرق ميان كلمه" اصطفاء" و كلمه" اختيار" اين است كه اصطفاء معناى اختيار را مىدهد به اضافه اينكه در آن تصفيه نيز نهفته، و لذا در آيه مورد بحث با كلمه" على" متعدى شده و" ناس" را مفعول گرفته.
و مقصود از" رسالات" معارف الهى از قبيل اوامر، نواهى، حكم و شرايعى است كه پيغمبران (ع) مامور به تبليغ آنها مىشوند، چه اينكه اين معارف به وسيله فرشتهاى به ايشان وحى شود و يا اينكه پيغمبرى آن را مستقيما از خدا بشنود، در هر دو صورت رسالت است. چيزى كه هست اطلاق رسالت بر كلام بدون واسطه خداوند به اعتبار معناى آن كلام است، چون كلام امرى است و معنايى كه شنونده از آن مىفهمد امرى ديگر.
و مقصود از" كلام" كه در آيه است آن خطابهايى است كه خداوند بدون واسطه فرشته به موسى (ع) نموده، و به عبارت ديگر آن چيزى كه به وسيله آن مكنون غيب براى آن جناب كشف شده نه كلام معمولى دائر در ميان ما آدميان، چون آن كلامى كه در ميان ما معمول است عبارت از قرار و تعهدى است كه ما در بين خود جعل كردهايم، و بنا گذاشتهايم كه مثلا فلان صوت معين اختصاص به فلان معنا داشته باشد، و هر وقت آن صدا از گويندهاى سر زند ذهن شنونده فورا منتقل به آن معنا بشود، گوينده هم متعهد شده كه هر وقت بخواهد آن
(1) جلد چهارم عربى ص 245 ط بيروت. و جلد چهارم فارسى ص 385 ط انتشارات اسلامى.