همين است كه من آن را به صورت برهان برايت ايراد كردم.
سپس رو به سعد كرده و فرمود: بگو ببينم پيغمبرانى كه خدا آنها را برگزيده و كتابشان داده و با عصمت تاييدشان كرده با اينكه اعلم- در دو نسخه چاپى از برهان اعلام وارد شده و ليكن احتمال دارد كه تصحيف شده باشد- همه امتها هستند مانند موسى و عيسى (ع) آيا با وفور عقل و كمال علمى كه دارند هيچ ممكن نيست كه وقتى بخواهند اشخاص نيكى را براى كارى انتخاب كنند اتفاقا منافق از كار در آيند؟ عرض كردم: نه.
فرمود: بلكه ممكن است، به شهادت اينكه موسى كليم اللَّه (ع) با وجود عقل و كمال علمش و با اينكه وحى به او مىشد مع ذلك وقتى از اعيان قومش و از وجوه لشكريانش و خلاصه از كسانى كه شكى در ايمان و اخلاصشان نداشت هفتاد نفر براى رفتن به ميقات برگزيد انتخابش به خطا رفت و بجاى هفتاد نفر با ايمان هفتاد نفر منافق برگزيد و قرآن در بارهاش فرموده:" وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا- تا آنجا كه ميفرمايد- لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً ... فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ". پس با اينكه مىبينيم اختيار و انتخاب مثل موسى كسى كه خداوند براى نبوتش برگزيده به خطا مىرود و افسد را بجاى اصلح بر مىگزيند مىفهميم كه انتخاب تنها و تنها كار كسى است كه به باطن اشخاص راه داشته و ضمائر و سريرههاى افراد برايش آشكار باشد، و نيز مىفهميم كه بعد از خطا رفتن انتخاب انبياء انتخاب مهاجر و انصار يك پشيز ارزش نداشته است «1».
مؤلف: آيهاى كه امام (ع) در اين روايت بدان استشهاد كرده نقل به معنى شده، يعنى امام (ع) آن را از آيات سوره اعراف و سوره نساء تركيب كرده است.
و در الدر المنثور از ابن ابى حاتم و ابو الشيخ از نوف حميرى روايت كرده كه گفت:
وقتى موسى براى رفتن به ميقات پروردگارش هفتاد نفر از قوم خود را برگزيد خدايش فرمود: من زمين را براى شما سجدهگاه و مايه طهارت قرار داده و سكينت را با شما در خانههاتان قرار مىدهم، و چنانتان مىكنم كه تورات را از حفظ بخوانيد و در نتيجه مردان و زنان و غلامان و آزادگان همگى بتوانند آن را قرائت كنند.
موسى به قوم خود گفت:" خداوند براى شما تمامى روى زمين را سجدهگاه و آن را مايه طهارت قرار داده" گفتند: ما در غير معابد نماز نمىخوانيم چه احتياج به چنين ترخيصى داريم. گفت:" خداوند سكينت را با شما و در خانههاى شما قرار داده" گفتند:" لازم نيست، ما
(1) تفسير برهان ج 2 ص 38 ح 3