صفحهى 189
عقد بردارى ميان مهاجرين و انصار اجرا مىكرد، و تا مدتى از يكديگر ارث مىبردند تا آنكه بعدها نسخ شد.
" وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ..."
معناى اين آيه روشن است. اين آيه ولايت را در ميان مؤمنين مهاجرين و انصار و ميان مؤمنينى كه مهاجرت نكردند نفى مىكند، و مىفرمايد: ميان دسته اول و دسته دوم هيچ قسم ولايتى نيست جز ولايت نصرت، اگر دسته دوم از شما يارى طلبيدند ياريشان بكنيد، ولى بشرطى كه با قومى سر جنگ داشته باشند كه بين شما و آن قوم عهد و پيمانى نباشد.
" وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ" يعنى كفار ولايتشان در ميان خودشان است و به اهل ايمان تجاوز نمىكند، پس مؤمنين نمىتوانند آنان را دوست بدارند، و اين معنا از اينجا استفاده مىشود كه جمله" بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ" مانند جمله" أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ" كه در باره مؤمنين فرمود جملهايست انشايى و امرى، به صورت جملهاى خبرى. و در حقيقت در اين جمله ولايت كفار را در ميان خودشان، جعل مىكند و در باره اين تعبير بحسب عقل هيچ احتمالى نمىرود جز همين كه گفتيم: مىخواهد سرايت و تجاوز ولايت كفار را بر مؤمنين نفى كند و بفرمايد اهل ايمان نبايد آنان را دوست بدارند.
" إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِيرٌ" اين جمله اشاره است به مصلحت تشريع ولايت به آن نحوى كه تشريع فرمود، چون بطور كلى ولايت و دوست داشتن يكديگر از امورى است كه هيچ جامعهاى از جوامع بشرى و مخصوصا جوامع اسلامى كه بر اساس پيروى حق و گسترش عدالت الهى تاسيس مىشود از آن خالى نيست، و معلوم است كه دوستى كفار كه دشمن چنين جامعهاى هستند موجب مىشود افراد اجتماع با آنان خلط و آميزش پيدا كنند. و اخلاق و عقايد كفار در بين ايشان رخنه يابد، و در نتيجه سيره و روش اسلامى كه مبنايش حق است بوسيله سيره و روش كفر كه اساسش باطل و پيروى هوى است و در حقيقت پرستش شيطان است از ميان آنان رخت بربندد، هم چنان كه در روزگار خود ملاحظه كرديم كه چنين شد، و صدق ادعاى اين آيه را به چشم خود ديديم.
" وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا ..."
اين جمله حقيقت ايمان را براى كسى اثبات مىكند كه حقيقتا متصف به آثار آن باشد، و چنين كسى را وعده آمرزش و رزق كريم مىدهد.
" وَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولئِكَ مِنْكُمْ"