صفحهى 252
4- اجتماعات بشرى مخصوصا جوامع مترقى آن- البته جوامع غير دينى- براى اجتماعشان و از سنتهاى جاريشان هدف و غرضى جز تمتع از مزاياى زندگى مادى به قدر امكان ندارند، و در نتيجه جز قوانين عملى كه حافظ مقاصد گوناگون زندگيشان است چيز ديگرى كه نسبت به آن تحفظ به خرج دهند ندارند.
و خيلى روشن است كه در محيطى اين چنين براى امور معنوى ارزشى نيست مگر به همان مقدارى كه در مقاصد زندگى مادى دخالت و با آن موافقت داشته باشند، فضايل و رذايل معنوى از قبيل راستى و جوانمردى و مروت و گستردن رحمت و رأفت و احسان و امثال آن تا جايى اعتبار و ارزش دارد كه براى جامعه استفاده مادى داشته باشد، و از ابقاء آنها متضرر نشوند، و اما در جايى كه منافى با منافع مردم شد ديگر داعيى بر عمل كردن و بكار بردن آن ندارند، بلكه داعى به مخالفت با آن خواهند داشت.
و لذا مىبينيم اولياى امور اينگونه اجتماعات، غير از حفظ منافع مادى جامعه خود احساس وظيفه ديگرى در خود نمىبينند و در كنفرانسهاى رسمى كه تشكيل مىدهند گفتگويى از امور معنوى به ميان نمىآورند، و پيمانها و قراردادهايى كه مىبندند همه بر وفق مصالح روز است، تا مصلحت روز چه اقتضايى داشته باشد. قدرت و بنيه خود و هم چنين نيروى طرف مقابل را مىسنجند، مقتضيات ديگر را در نظر مىگيرند، و آن گاه هم سنگ آن قرار مىبندند.
اگر اين موازنه حالت اعتدال را داشت عهد و قرار هم به اعتبار خود باقى مىماند، ولى اگر كفه ميزان قدرت خود را نسبت به كفه ميزان طرف سنگينتر ديدند بهانهجويى كرده و تهمتها مىتراشند تا سرانجام عهدى را كه سپرده بودند بشكنند، و مقصودشان از بهانهجويى و تهمت حفظ ظاهر قوانين بين المللى است كه مىترسند اگر حفظ اين ظاهر را هم نكنند حيات اجتماع آنها و يا بعضى از منافعشان به خطر بيفتد، كه اگر اين ترس نبود بدون كوچكترين عذرى پيمان و قرارداد را زير پا مىگذاشتند.
و اما دروغ و خيانت و تجاوز به منافعى كه طرف آن را حق خود مىداند در اينگونه جوامع زياد وجود دارد، و زشتى آن ايشان را از ارتكابش باز نداشته و بخاطر آن از منافع مادى چشم نمىپوشند، چون در نظر آنان اخلاق و معنويات اصالت ندارد، اصل منافع مادى است، و اخلاق و معنويات بخاطر منافع مادى مورد اعتبار و اعتناء قرار مىگيرد.
و اگر خواننده محترم حوادث اجتماعى را كه در مجتمعات گذشته و آينده رخ داده و مىدهد مورد دقت قرار دهد و مخصوصا در حوادث جهانى كه در عصر حاضر به وقوع مىپيوندد