صفحهى 279
رسول اللَّه (ص) من حق خالص را به او رساندم حال مىخواهد خوشش بيايد يا بدش بيايد.
در اينجا جبرئيل نازل شد و گفت: اى محمد! پروردگارت سلامت مىرساند و مىفرمايد: بخوان بر ايشان:" أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ... إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ" «1».
و در تفسير طبرى به سند خود از محمد بن كعب قرظى روايت كرده كه گفت: طلحه پسر شيبه با عباس و على بن ابى طالب مفاخرت مىكردند، طلحه گفت: من كليددار خانه كعبهام. عباس گفت: من داراى سمت سقائى حاجيانم. على (ع) فرمود: من نمىفهمم شما چه مىگوئيد، من شش ماه قبل از همه مردم بطرف قبله نماز خواندم، و من مجاهد در راه خدايم، خدا هم اين آيه را نازل كرد:" أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ ..." «2».
و در الدر المنثور است كه فاريابى از ابن سيرين روايت كرده كه گفت: على بن ابى طالب به مكه آمد، و به عباس گفت: اى عمو آيا حاضر نيستى مهاجرت كنى و به رسول خدا (ص) ملحق شوى؟ گفت: من مسجد الحرام را تعمير مىكنم و پردهدار خانهام.
خداوند در جوابش اين آيه را فرستاد:" أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ ..."، به مردم ديگرى رسيد و گفت: آيا هجرت نمىكنيد و به رسول خدا (ص) نمىپيونديد؟ گفتند: ما چگونه از برادران و عشيره و خانه و زندگيمان دست برداريم؟ خداى تعالى اين آيه را فرستاد:" قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ ..." «3».
و نيز در الدر المنثور است كه ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم از ابن عباس روايت كردهاند كه گفت: وقتى عباس در جنگ بدر اسير شد گفت: اگر شما زودتر از ما به اسلام و مهاجرت و جهاد موفق شديد ما هم در مكه بكار تعمير مسجد الحرام و سقايت حاجيان و آزاد كردن بردگان مشغول بوديم. خداى تعالى بخاطر گفته او اين آيه را نازل كرد:" أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ" و مقصودش اين بود كه به وى بفهماند خدمات تو در مكه در حال شرك بوده، و من عبادتى را كه با شرك انجام شود قبول نمىكنم «4».
و نيز در همان كتابست كه مسلم، ابو داوود، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابن
(1) مجمع البيان ج 5 ص 15 (2) تفسير طبرى ج 10 ص 68 (3) الدر المنثور ج 3 ص 218 (4) الدر المنثور ج 3 ص 218