ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 9 -صفحه : 565/ 307
نمايش فراداده

‌صفحه‌ى 307


  • و قولى اذا ما الفضل كر بسيفه و عاشرنا لاقى الحمام بنفسه لما ناله فى اللَّه لا يتوجع «1»

  • على القوم اخرى يا بنى ليرجعوا لما ناله فى اللَّه لا يتوجع «1» لما ناله فى اللَّه لا يتوجع «1»

وقتى رسول خدا (ص) فرار كردن مردم را ديد به عمويش عباس- كه مردى بلند آواز بود- فرمود: از اين تپه بالا برو و فرياد برآور: اى گروه مهاجر و انصار! اى اصحاب سوره بقره! اى كسانى كه در زير درخت در حديبيه بيعت كرديد! بكجا مى‏گريزيد، رسول خدا (ص) اينجاست.

وقتى صداى عباس بگوش فراريان رسيد برگشتند و گفتند: لبيك لبيك. و مخصوصا انصار بدون درنگ باز گشته و با مشركين كارزارى كردند كه رسول خدا (ص) فرمود: الآن تنور جنگ گرم شد من بدون دروغ پيغمبرم، من پسر عبد المطلبم. چيزى نگذشت كه نصرت خدا نازل گرديد، و هوازن بطور فضيحت بارى فرار كرده، و هر كدام بطرفى گريختند، و مسلمانان به تعقيبشان برخاستند.

مالك بن عوف بسرعت هر چه تمامتر گريخت و خود را به درون قلعه طائف افكند، و از لشكريانش نزديك صد نفر كشته شدند، و غنيمت وافرى از اموال و زنان نصيب مسلمانان گرديد.

رسول خدا (ص) دستور داد زنان و فرزندان اسير شده را بطرف جعرانه ببرند، و در آنجا نگهدارى نمايند و" بديل ابن ورقاء خزاعى" را مامور نگهدارى اموال كرد، و خود به تعقيب فراريان پرداخت و قلعه طائف را براى دستگيرى مالك بن عوف محاصره كرد و بقيه آن ماه را به محاصره گذرانيد. وقتى ماه ذى القعده فرا رسيد از طائف صرفنظر نمود و به جعرانه رفت، و غنيمت جنگ حنين و اوطاس را در ميان لشكريان تقسيم كرد.

سعيد بن مسيب مى‏گويد: مردى كه در صف مشركين بود براى من تعريف كرد كه وقتى ما با اصحاب رسول خدا (ص) روبرو شديم بقدر دوشيدن يك گوسفند در برابر ما تاب مقاومت نياوردند و بعد از آنكه صفوف ايشان را در هم شكستيم ايشان را به پيش‏

(1) در آن جنگ ما نه نفر بوديم كه رسول خدا را يارى كرديم، بطورى كه دشمنان پا به فرار گذاشتند و متوارى شدند.

و مرتب كارم اين بود كه چون پسرم مى‏خواست حمله ديگرى بيفكند و بر مردم بتازد فرياد بزنم آهاى پسرم- تا مردم از ترس او برگردند.

نفر دهمى ما با جان خود به پيشواز مرگ رفت.

و چون در راه خدا زخم مى‏ديد آخ نمى‏گفت.