صفحهى 373
نقشههاى شيطانى آنان) با وجودى كه ايشان كراهت داشتند غلبه كرد (48).
اين آيات متعرض حال منافقين و بيان پارهاى از اوصاف و علامتهاى آنان و تلخىهايى كه اسلام از كيد و مكر ايشان ديد و مسلمين از نفاق ايشان كشيدند، مىباشد. در مقدمه آن، مؤمنين را مورد عتاب قرار مىدهد كه چرا از جهاد شانه خالى مىكنند، و داستان يارى خدا را از پيغمبرش به رخ آنان مىكشد، كه با آنكه بى يار و بى كس از مكه بيرون آمد چگونه خداى تعالى نصرتش داد.
" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ..."
كلمه" اثاقلتم" اصلش" تثاقلتم" بوده مانند" اداركوا" كه اصلش" تداركوا" بوده، و همچنين كلماتى ديگر نظير آن، و گويا در اين كلمه معناى ميل نهفته شده، و به همين جهت با كلمه" الى" متعدى شده، و گفته شده است:" اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ" و معنايش اين است كه با گرانى ميل كرديد بسوى زمين، و يا اين است كه تثاقل ورزيديد در حالى كه ميل مىكرديد به زمين. و مقصود از" نفر در راه خدا" سفر كردن براى جهاد است.
" أَ رَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ" مثل اينكه در اينجا در كلمه" رضا" معناى قناعت نهفته كه با حرف" من" متعدى است، هم چنان كه خود ما هم مىگوئيم:" من از مال به خوبش راضيم" يعنى قانعم، و يا مىگوئيم:" من از همه اين مردم به دوستى با فلانى راضيم" يعنى قانعم. و بنا بر اين، در حقيقت در كلام نوعى عنايت مجاز بكار رفته، و چنين مىفهماند كه زندگى دنيا يك درجه پستى از زندگى آخرت است، و زندگى دنيا و آخرت يكى حساب شده، و مردم مورد نظر آيه از اين زندگى به درجه پستش قناعت كردهاند و جمله" فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ" هم به اين عنايت مجاز، اشعار دارد.
بنا بر آنچه كه گذشت، معناى آيه شريفه اين است: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چه شده است شما را وقتى كه پيغمبر ص (بمنظور تعظيم اسم آن جناب در آيه ذكر نشده) به شما مىگويد براى جهاد بيرون شويد تثاقل و كندى مىكنيد، مثل اينكه دلتان نمىخواهد به جهاد برويد، مگر از زندگى آخرت به زندگى دنيا قناعت كردهايد؟ اگر چنين