صفحهى 400
خواهند گفت: ما استطاعت جهاد نداريم، دروغ مىگويند و از علم خدا گذشته كه اگر اين سفر سفر نزديكى بود و سود مادى نزديكى داشت تو را پيروى مىكردند «1».
مؤلف: اين روايت را صدوق در كتاب معانى الاخبار بسند خود از عبد الاعلى بن اعين از ابى عبد اللَّه (ع) بهمين صورت نقل كرده «2».
و در تفسير قمى در ذيل جمله" وَ لكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ" آمده كه معنايش اين است كه: و ليكن راه آنان تا تبوك دور بود (و بدين جهت عذر آوردند) و سبب آن اين بوده كه رسول خدا (ص) هيچ مسافرتى به آن دورى و به آن دشوارى نكرده (و به مردم پيشنهاد ننموده) بود «3».
و اما اصل مطلب جريانش از اين قرار بوده كه: افرادى كه همهساله از ييلاق از شام به مدينه برمىگشتند و با خود پتو و خواربار مىآوردند و مردمى عوام بودند، در آن ايام در مدينه انتشار دادند كه روميان در حال جمع آورى قشون هستند و مىخواهند با لشكرى انبوه با رسول خدا (ص) نبرد كنند، و هرقل با همه لشكريانش حركت كرده و قبائل غسان و جذام و بهراء و عامله را هم با خود همداستان نموده اينك خودش در حمص مانده و لشكريانش تا بلقاء رسيدهاند.
رسول خدا (ص) وقتى اين معنا را شنيد اصحاب خود را به تبوك كه يكى از شهرهاى بلقاء است فرستاد، و از آن سو افرادى را به ميان قبائلى كه در حول و حوش مدينه بودند و همچنين به مكه و نزد افرادى كه از ميان قبائل خزاعه و مزينه و جهينه مسلمان شده بودند فرستاد تا آنان را بر جهاد تحريك كنند.
آن گاه به لشكريان خود دستور داد تا لواى جنگ را در ثنية الوداع بيفراشتند، و به افرادى كه توانايى مالى داشتند دستور داد تا به تهى دستان كمك مالى كنند، و هر كس هر چه اندوخته دارد بيرون آورده و انفاق كند. لشكر نيز چنين كرده و با تشويق يكديگر لشكرى نيرومندى تشكيل دادند.
آن گاه رسول خدا (ص) به خطبه ايستاد و بعد از حمد و ثناى پروردگار فرمود: اى مردم! راستترين گفتارها كتاب خدا و سزاوارترين سفارشات تقوا و بهترين ملتها ملت ابراهيم و نيكوترين سنتها سنت محمد و شريفترين سخنان ذكر خدا و بهترين داستانها
(1) تفسير عياشى ج 2 ص 89 ح 59 (2) معانى الاخبار. التوحيد ص 351 ح 15 (3) تفسير قمى ص 290