ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 9 -صفحه : 565/ 467
نمايش فراداده

‌صفحه‌ى 467

بين شما هستند بدترند از منافقينى كه در زمان رسول خدا بودند. پرسيديم: چطور؟ گفت:

منافقين معاصر رسول خدا (ص) نفاق خود را پنهان مى‏داشتند، و ليكن منافقين امروز نفاق خود را آشكار مى‏كنند «1».

چند روايت در بيان مقصود از جمله:" نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ"

و در عيون به سند خود از قاسم بن مسلم از برادرش عبد العزيز بن مسلم روايت مى‏كند كه گفت: من از حضرت رضا (ع) معناى جمله" نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ" را پرسيدم، فرمود:

خداى تعالى دچار فراموشى و سهو نمى‏شود، نسيان و سهو از خصوصيات مخلوق حادث است، مگر نشنيده‏اى كه خداوند فرموده:" وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا- پروردگار تو فراموش كار نيست".

معناى اينكه در آن آيه فرمود:" خدا را فراموش كردند خدا هم ايشان را فراموش كرد" اين است كه به كيفر اينكه خدا را فراموش كردند خدا هم خود ايشان را از ياد خودشان برد و در نتيجه خود را فراموش كردند، هم چنان كه در جاى ديگر فرموده:" وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ- و نباشيد مثل كسانى كه خدا را فراموش كردند و خدا هم خودشان را از يادشان برد، ايشان همان مردم فاسقند" و اگر در آن آيه ديگر فرموده:" فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا" معنايش اين است كه ما امروز ايشان را وا مى‏گذاريم همانطورى كه ايشان خدا را ترك گفته و خود را براى ديدار امروزشان آماده نساختند «2».

و در تفسير عياشى از جابر از ابى جعفر (ع) روايت شده كه از آيه" نَسُوا اللَّهَ" سؤال شد، ايشان در جواب فرمود: اطاعت خدا را ترك كردند، پس ايشان را فراموش كرد يعنى ترك كرد «3».

و در همان كتاب از ابى معمر سعدانى روايت شده كه گفت: على (ع) در معناى آيه" نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ" فرمود: مقصود اين است كه ايشان خدا را در دار دنيا فراموش كردند و او را اطاعت ننموده، به او و رسولش ايمان نياوردند، خدا هم ايشان را در روز قيامت فراموش كرد، يعنى از ثواب خود بهره‏اى براى آنان نگذاشت و در نتيجه مانند كسانى شدند كه در تقسيم خير از قلم افتاده باشند «4».

مؤلف: اين روايت را مرحوم صدوق هم در كتاب معانى به سند خود از ابى معمر از

(1) مجمع البيان ج 5 ص 49

(2) عيون اخبار الرضا، ط تهران، ج 1 ص 125، ح 18

(3) تفسير عياشى ج 2 ص 95 ح 85

(4) تفسير عياشى ج 2 ص 96 ح 86