پس، اين سوره همه معارف قرآنى را نخست در اين چهار آيه اول بطور اجمال ذكر نموده، سپس در طول سوره به تفصيل آن مىپردازد، البته آن تفصيل را در قالب انذار و تبشير ريخته، انذار و تبشيرى كه با ذكر سنت جارى خدا در بندگان و ايراد اخبار امتهاى گذشته و داستان اقوام نوح و هود و صالح و لوط و شعيب و موسى، و سرنوشتى كه استكبار از پذيرفتن دعوت الهى و نيز افساد در زمين و اسراف در اين فساد انگيزى دارد صورت گرفته، و نيز به توصيف وعدههاى الهى براى مؤمنين و صاحبان اعمال صالح و توصيف تهديدهايى كه خدا به طبقه كفار و تكذيبگران آياتش داده پرداخته و در خلال اين مسائل امور ديگرى از معارف الهى راجع به توحيد، نبوت و معاد نيز خاطر نشان شده است.
از آنچه تا كنون در باره بيانات اين سوره گفتيم اشكالى كه به نظر بعضى از مفسرين بر غرض اين سوره وارد است روشن مىشود، آن مفسر «1» در مقام بيان غرض اين سوره گفته است:
اين سوره از نظر معنا و موضوع بحث، نظير سوره يونس است كه متعرض عقايد اسلام است از الهيات و نبوتها و مساله بعث و جزاء و اعمال صالح، با اين تفاوت كه در سوره يونس داستانهايى كه آمده بطور اجمال آمده بود، و در اين سوره بطور مفصل ذكر شده. و شما خواننده عزيز توجه فرمودهايد كه اين دو سوره در مقام بيان دو غرض مختلفند، دو غرضى كه اصلا ربطى به هم ندارند و برگشت هيچيك از آن دو به ديگرى نيست، سوره يونس در مقام بيان اين معنا است كه سنت جارى خداى تعالى در بين هر رسولى با امتش اين بوده كه اگر امتش او را تكذيب مىكرد بين آن رسول و امتش حكمى كرده كه لازمهاش هلاك آن امت بود، و امت اسلام هم از اين سنت كلى مستثناء نيست، اين امت هم اگر تكذيب كند بر سرش همان مىآيد كه بر سر امتهاى ديگر آمد.
ولى سوره مورد بحث اين هدف را دنبال مىكند كه بفهماند معارف قرآنى طورى است كه اگر تحليل شود سر از توحيد خالص در مىآورد، بطورى كه اگر توحيد را هم بخواهيم تجزيه و تركيب كنيم سر از همان معارف اصولى و فروعى دين در مىآورد. و اين سوره به شهادت آيات و مضامين بهم پيوستهاش- كه پيوستگى بين آنها به خوبى روشن است- در مكه و يك باره نازل شده است، چيزى كه هست از بعضى از مفسرين روايت شده كه گفتهاند آيه دوازدهم كه مىفرمايد:" فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ ..." در مدينه نازل شده.