در نتيجه برگشت معناى جمله" يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً" بنا بر اينكه كلمه" متاعا" مفعول مطلق باشد، مثل اينست كه بگوئيم" يمتعكم تمتيعا حسنا بالحياة الحسنة الدنيوية- شما را برخوردار مىكند برخوردارى خوبى از حيات نيك دنيوى، و متاع حيات وقتى حسن و نيكو مىشود كه آدمى در آن حيات به سوى سعادتى كه برايش امكان دارد روانه شود، و خداى تعالى او را به سوى آرزوهاى انسانىاش كه همان تنعم به نعمتهاى دنيوى از قبيل:
وسعت، امنيت، رفاه، عزت و شرافت است هدايت كند. پس، اين حيات حسنه در مقابل عيش ضنك و تنگى است كه آيه شريفه" وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً" «1» از آن خبر داده، مىفرمايد: كسى كه از ياد من روى بگرداند معيشتى تنگ خواهد داشت.
پس متاع حيات دنيا براى كسى كه از ذكر خدا اعراض مىكند و به پروردگار خود ايمان نمىآورد نه حسنى دارد و نه سعه و گشايشى، هر چند كه مال فراوان و جاه و مقام بلند اجتماعى داشته باشد، و خيال كند كه به تمامى آرزوهايى كه يك انسان دارد رسيده است و ليكن او از ابتهاج و خرم دلى كه مؤمنين حقيقى در سايه ولايت خدا دارند در غفلت است. آرى، خداى تعالى مؤمنين حقيقى و آنهايى را كه داراى حقيقت ايمانند حيات انسانى طيبى داده، و از ذلتى كه لازمه حيات حيوانى و مادى است، و به جز حرص و آز و افتراس و تكالب و جهالت چيزى بر آن حاكم نيست ايمن ساخته است.
پس، نفس انسانيت و آزاده از زندگى، آنچه كه نفوس رذيله و پست برايش سر و دست مىشكنند را مذمت كرده و ناپسند مىداند، و از آن بيزارى مىجويد، هر چند كه در اين بيزارى جستن، مورد ملامت و هر شناعتى ديگر قرار بگيرد، و هر چند كه در اثر دورى از آن دچار فقر و مسكنت گردد. پس، حيات حسنه براى مجتمع صالح و آزاده، عبارت از حياتى است كه در آن، همه افراد مجتمع از مزاياى نعمتهاى زمينى كه خداى تعالى برايشان خلق كرده برخوردار باشند و ترحم و تعاون و كمك به يكديگر در بين آنان حاكم باشد و در بينشان هيچگونه تجاوز و تزاحمى نباشد، بطورى كه هر انسانى خير خود و سود خود را در خير مجتمع و سود جامعه بجويد، نه اينكه خود را بپرستد و ديگران را برده خود بگيرد.