ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 10 -صفحه : 573/ 209
نمايش فراداده

در نتيجه برگشت معناى جمله" يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً" بنا بر اينكه كلمه" متاعا" مفعول مطلق باشد، مثل اينست كه بگوئيم" يمتعكم تمتيعا حسنا بالحياة الحسنة الدنيوية- شما را برخوردار مى‏كند برخوردارى خوبى از حيات نيك دنيوى، و متاع حيات وقتى حسن و نيكو مى‏شود كه آدمى در آن حيات به سوى سعادتى كه برايش امكان دارد روانه شود، و خداى تعالى او را به سوى آرزوهاى انسانى‏اش كه همان تنعم به نعمت‏هاى دنيوى از قبيل:

وسعت، امنيت، رفاه، عزت و شرافت است هدايت كند. پس، اين حيات حسنه در مقابل عيش ضنك و تنگى است كه آيه شريفه" وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً" «1» از آن خبر داده، مى‏فرمايد: كسى كه از ياد من روى بگرداند معيشتى تنگ خواهد داشت.

نتيجه توحيد، استغفار و ايمان، زندگى خوب ...

نتيجه توحيد، استغفار و ايمان، زندگى خوب و حيات طيبه دنيوى، در پرتو علم و عمل صالح و بهره‏مندى همگان از نعمت‏هاى زمينى، مى‏باشد ‏

پس متاع حيات دنيا براى كسى كه از ذكر خدا اعراض مى‏كند و به پروردگار خود ايمان نمى‏آورد نه حسنى دارد و نه سعه و گشايشى، هر چند كه مال فراوان و جاه و مقام بلند اجتماعى داشته باشد، و خيال كند كه به تمامى آرزوهايى كه يك انسان دارد رسيده است و ليكن او از ابتهاج و خرم دلى كه مؤمنين حقيقى در سايه ولايت خدا دارند در غفلت است. آرى، خداى تعالى مؤمنين حقيقى و آنهايى را كه داراى حقيقت ايمانند حيات انسانى طيبى داده، و از ذلتى كه لازمه حيات حيوانى و مادى است، و به جز حرص و آز و افتراس و تكالب و جهالت چيزى بر آن حاكم نيست ايمن ساخته است.

پس، نفس انسانيت و آزاده از زندگى، آنچه كه نفوس رذيله و پست برايش سر و دست مى‏شكنند را مذمت كرده و ناپسند مى‏داند، و از آن بيزارى مى‏جويد، هر چند كه در اين بيزارى جستن، مورد ملامت و هر شناعتى ديگر قرار بگيرد، و هر چند كه در اثر دورى از آن دچار فقر و مسكنت گردد. پس، حيات حسنه براى مجتمع صالح و آزاده، عبارت از حياتى است كه در آن، همه افراد مجتمع از مزاياى نعمت‏هاى زمينى كه خداى تعالى برايشان خلق كرده برخوردار باشند و ترحم و تعاون و كمك به يكديگر در بين آنان حاكم باشد و در بينشان هيچگونه تجاوز و تزاحمى نباشد، بطورى كه هر انسانى خير خود و سود خود را در خير مجتمع و سود جامعه بجويد، نه اينكه خود را بپرستد و ديگران را برده خود بگيرد.