بلاغت از صفات معنا است، و الفاظ چيز پيش پا افتادهاى است كه مفاهيم از جهت ترتب طبيعى كه در ذهن دارند به وسيله آن الفاظ معنون و تعبير مىشوند. آن معنايى كه در نظر علماى ادب هست در كلامهاى بيهوده و فحش و دروغ صريح و هجو و تهمت نيز يافت مىشود، و كسى كه آشناى به فنون ادبيات است مىتواند در همه اين سخنان بيهوده نكات ادبى را بگنجاند، هم چنان كه مىبينيم مقدار زيادى از اينگونه سخنان بيهوده و در عين حال اديبانه از شعرا و اديبان گذشته به عنوان شعر و نثر به يادگار مانده است. بلكه منظور از معنا و مقصد قرآن همان چيزى است كه خود قرآن در توصيف آن فرموده:
" الْكِتابِ الْحَكِيمِ" «1»" كِتابٍ مُبِينٍ" «2»" الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ" «3»" الْفُرْقانَ" «4»" يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ" «5»" لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ" «6»" لَكِتابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ" «7» و نيز فرموده:" لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ" «8» هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً" «9»، و نيز فرموده:" تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ" «10» و" لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ" «11».
پس روشن شد كه هيچيك از اينها كه گفته شد و قرآن خود را به داشتن آن اوصاف معرفى نموده منظور علماى ادب از بلاغت نيست، چون گفتيم بلاغتى كه آنان در نظر دارند با دروغ و تهمت و هر سخن باطل ديگر جمع مىشود، و قرآن كريم اينگونه سخنان بليغ را هر قدر هم بليغ باشد، لغو و اثم خوانده و انسانها را از تفوه به آن نهى فرموده است، بلكه معنايى كه اوصاف مذكور در بالا دارد مقاصدى است الهى، كه همه آنها و به تمام معنا بر حق جريان دارد، حقى كه آميخته با باطل نيست، حقى كه در طريق هدايت بشر واقع مىشود، و كلامى كه مشتمل بر اين معنا باشد و چنين غرضى را تامين كند و تنها كلامى مىتواند باشد كه خداى عز و جل آن را ساخته و پرداخته كرده و نازل فرموده باشد، تا رحمت براى مؤمنين و ذكر براى اهل عالم باشد.
(2) سوره لقمان، آيه 2 و سوره نمل آيه 1.
(3) سوره حجر، آيه 87.
(4) سوره فرقان، آيه 1.
(5) سوره احقاف، آيه 30.
(6) سوره طارق، آيه 13.
(7) سوره فصلت، آيه 42.
(8) سوره بقره، آيه 213.
(9) سوره اسراء، آيه 84.
(10) سوره نحل، آيه 86.
(11) سوره واقعه، آيه 79.
(12) خلاصه كلام اينكه: منظور ما از معجزه بودن معناى قرآن، اديبانه بودن و مشتمل بر نكات ادبى بودن آن معانى نيست بلكه مرادمان حكيم بودن، نور مبين بودن و عظيم بودن است، و منظور ما اين است كه به حكم آياتى كه اشاره شد قرآن بين حق و باطل را جدا مىكند، و به سوى حق و به سوى صراط مستقيم ره مىنمايد، قول فصل، و آخرين و صحيحترين سخن است، نه شوخى، كتاب عزيزى است كه نه در عصر نزولش و نه بعد از آن عصر، باطلى در آن رخنه نمىكند. قرآن ذكر و يك دنيا معرفت است، قرآن در بين مردم در آنچه كه مورد اختلافشان است حكم به حق مىكند، براى مؤمنين شفاء و رحمت و براى ظالمان مزيد خسارت است، تبيان هر چيز است، و جز پاكان كسى با آن تماس نمىتواند داشته باشد." مترجم"