ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 10 -صفحه : 573/ 28
نمايش فراداده

علت اينكه خداى سبحان به طغيانگران ...

علت اينكه خداى سبحان به طغيانگران منكر توحيد و معاد مهلت مى‏دهد و در عذابشان شتاب نمى‏كند ‏

و در توضيح اين مطلب مى‏گوييم: انسان بر حسب طبعش موجودى عجول است و در هر كارى و چيزى كه خير و نفعش در آن باشد عجله مى‏كند، يعنى از اسباب مى‏خواهد كه در رسيدن به نتيجه‏اى كه او مى‏خواهد عجله كند، و چون سبب حقيقى هر چيزى خداى تعالى است، پس انسان در حقيقت اين عجله را از خداى سبحان مى‏خواهد، پس اين خواست بشر سنت او است، سنتى بيجا كه اساسش هواهاى نفسانى اوست، براى اينكه اسبابى كه در اين عالم دست اندركارند در نظام خود تابع هوى و هوس انسانها نيستند، بلكه اين انسانهايند كه تابع نظام جارى در عالمند، و مضطر و ناگزيرند از اينكه آن نظام را گردن نهند، چه دوست بدارند و چه كراهت داشته باشند.

و اگر سنت الهى در خلقت اشياء و پيدايش مسبب‏ها بدنبال اسباب شبيه به سنت بشرى بود يعنى پايه و اساسش جهل بود، و آثار و مسبب‏ها به عجله در دنبال سبب‏ها پيدا مى‏شد، قهرا شر كه همان هلاكت بشريت به وسيله عذاب است نيز به عجله به انسان رو مى‏آورد، چون سبب اين شر و هلاكت بشر قائم به خود بشر است، و همراه او است، و آن عبارت است از كفر او و انكار معاد و ديدار اللَّه و طغيان در زندگى دنيا، و ليكن خداى تعالى در فرستادن شر عجله نمى‏كند آن طور كه انسانها در رسيدن به خير عجله مى‏كنند، براى اينكه سنت او اساسش حكمت است، بخلاف سنت بشر كه اساسش بر نادانى است، (اگر عجله مى‏كنند براى اين است كه مى‏ترسند فوت شود، و اما خداى داناى به آينده و حال ترس از فوت ندارد)، به همين خاطر خداى تعالى كافران طاغى را در حيرت خودشان وا مى‏گذارد.

از آنچه گذشت روشن شد كه اولا در جمله" لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ" نوعى از تضمين هست، يعنى كلمه" قضى" متضمن معناى چيزى مثل انزال و يا ابلاغ است، و به اين جهت است كه با حرف" الى" متعدى شده، و معنايش اين است كه اگر خداى تعالى عجله مى‏كرد هر آينه سر منزل و يا نقطه بلوغى معين مى‏كرد، كه اجلشان به آن نقطه منتهى مى‏شد. و يا معنايش اين است كه اگر خداى تعالى عجله مى‏كرد اجلشان را نازل مى‏كرد، و يا مى‏رسانيد در حالى كه اجلى مقضى بود، و اين تعبير كنايه است از نزول عذاب. پس، كلمه قضى اليهم" از نوع كنايه مركب است.

و ثانيا روشن شد كه در جمله" فَنَذَرُ الَّذِينَ" التفاتى از غيبت (اگر خدا عجله مى‏كرد)، به تكلم با غير (وا مى‏گذاشتيم) بكار رفته، و شايد نكته آن اين باشد كه اشاره به دخالت و وساطت اسباب در اين واگذارى دارد، چون در آيه شريفه و آيات بعدش افعالى كه از خداى تعالى ذكر شده، از قبيل: به حال خود گذاردن كفار در حيرتشان و يا بر طرف ساختن ضر و گرفتارى‏ از انسانها و يا تزيين اعمال اسرافگران در نظرشان، و يا هلاكت قرونى از گذشتگان، همه اينها امورى است كه اسباب هم در آن دخالت دارد.