ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 10 -صفحه : 573/ 386
نمايش فراداده

پديده نبوت اگر در مجتمع بشرى ظهور پيدا كرده است به خاطر نيازى واقعى بوده كه بشر به آن داشته و به خاطر رابطه‏اى حقيقى بوده كه بين‏ مردم و پروردگارشان برقرار بوده است و اساس و منشا اين رابطه يك حقيقت تكوينى بوده نه يك اعتبار خرافى، براى اينكه يكى از قوانينى كه در نظام عالم هستى حكم فرما است قانون و ناموس تكميل انواع است، ناموسى كه هر نوع از موجودات را به سوى غايت و هدف هستيش هدايت مى‏كند هم چنان كه قرآن كريم هم فرمود:

" الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى‏" «1»

و نيز فرمود:" الَّذِي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏" «2».

انسان در مسير كمالى خود (به طبع ثانوى) ناچار از حيات اجتماعى و تعاونى است‏ ‏

پس هر نوع از انواع موجودات عالم از آغاز تكون و وجودش به سوى كمالش حركت مى‏كند و رو به سوى آن هدفى دارد كه منظور از خلقتش آن هدف بوده، هدفى كه خير و سعاد آن موجود در آن است، نوع انسانى نيز يكى از اين انواع است و از اين ناموس كلى مستثناء نيست، او نيز كمال و سعادتى دارد كه به سوى رسيدن به آن در حركت است و افرادش به صورت انفرادى و اجتماعى متوجه آن هدفند.

و به نظر ما اين معنا ضرورى و بديهى است كه اين كمال براى انسان به تنهايى دست نمى‏دهد براى اينكه حوائج زندگى انسان يكى دو تا نيست و قهرا اعمالى هم كه بايد براى رفع آن حوائج انجام دهد از حد شمار بيرون است در نتيجه عقل عملى كه او را وادار مى‏سازد تا از هر چيزى كه امكان دارد مورد استفاده‏اش قرار گيرد استفاده نموده و جماد و نبات و حيوان را استخدام كند، همين عقل عملى او را ناگزير مى‏كند به اينكه از اعمال غير خودش يعنى از اعمال همه همنوعان خود استفاده كند.

چيزى كه هست افراد نوع بشر همه مثل همند و عقل عملى و شعور خاصى كه در اين فرد بشر هست در همه افراد نيز هست همانطور كه اين عقل و شعور، اين فرد را وادار مى‏كند به اينكه از همه چيز بهره‏كشى كند همه افراد ديگر را نيز وادار مى‏كند، و همين عقل عملى، افراد را ناچار ساخته به اينكه اجتماعى تعاونى تشكيل دهند يعنى همه براى همه كار كنند و همه از كاركرد هم بهره‏مند شوند، اين فرد از اعمال سايرين همان مقدار بهره‏مند شود كه سايرين از اعمال وى بهره‏مند مى‏شوند و اين به همان مقدار مسخر ديگران شود كه ديگران مسخر وى مى‏شوند، هم چنان كه قرآن كريم به اين حقيقت اشاره نموده مى‏فرمايد:

" نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا" «3».

(2) آن خدايى كه خلقت هر چيزى را بداد و سپس هدايت كرد." سوره طه، آيه 50"

(3) ما معيشت آنان را در زندگى دنيا بين آنان تقسيم كرده و بعضى را به درجات ما فوق بعضى ديگر رسانديم تا يكديگر را مسخر كنند." سوره زخرف، آيه 32"