ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 10 -صفحه : 573/ 548
نمايش فراداده

و معناى آيه اين است كه شما مردم به من خبر دهيد كه اگر من فرستاده‏اى از ناحيه‏ خداى تعالى بسوى شما باشم و مرا به وحى معارف و شرايع اختصاص داده باشد و با آيتى روشن كه دلالت بر صدق من در ادعايم مى‏كند تاييد كرده باشد باز هم من در رأى و روشم سفيه هستم؟

و آيا در چنين زمينه‏اى آنچه من شما را بدان مى‏خوانم سفاهت و دعوت من، دعوتى سفيهانه است؟

و آيا در اين دعوت من زورگويى و تحكمى است از من بر شما و يا دعوت من سلب آزادى شما است؟

اين من نيستم كه از شما سلب آزادى كرده باشم، اين خداى سبحان است كه مالك شما و مالك هر چيز است و شما به همين جهت كه مملوك خدا هستيد نسبت به ذات مقدس او نمى‏توانيد آزاد باشيد بلكه به حكم عقل و به مقتضاى بندگيتان بايد امر او را اطاعت نموده، حكمش را گردن نهيد و او به مقتضاى ربوبيتش شما را به هر چه بخواهد امر مى‏كند كه حكم تنها براى او است و شما بسوى او باز مى‏گرديد.

جواب شعيب (ع) به اتهامى كه قومش به او زدند كه تو مى‏خواهى آزادى ما را سلب كنى‏ ‏

در جمله" وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى‏ ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ" ماده مخالفت با حرف" الى" متعدى شده (با اينكه على القاعده بايد با حرف" فى" متعدى مى‏شد و مى‏فرمود: من نمى‏خواهم شما را در آنچه از آن نهيتان مى‏كنم مخالفت كنم) و اگر اينطور نفرمود و در عوض فرمود:"

من نمى‏خواهم شما را به سوى آنچه از آن نهيتان مى‏كنم مخالفت كنم" براى اين بوده كه مخالفت در اينجا علاوه بر معناى لغوى خودش متضمن معناى ديگرى كه آن معنا هميشه با حرف" الى" متعدى مى‏شود نيز هست نظير ميل كردن و امثال آن و در نتيجه معناى آن چنين مى‏شود:" من نمى‏خواهم با شما مخالفت نموده، به آن چيزى كه شما را از آن نهى كرده‏ام متمايل شوم"، بنا بر اين، تقدير آيه چنين است:" ما اريد ان اخالفكم مائلا الى ما انهيكم عنه" «1»

و يا تقديرش اين است كه: " ما اريد ان اميل الى ما انهيكم عنه مخالفا لكم" «2».

و اين جمله جواب از تهمتى است كه به آن جناب زدند و گفتند او مى‏خواهد آزادى در عمل را از آنان سلب كند و آنان را برده خود و در تحت فرمان خود قرار دهد و بر آنان حكمرانى كند، و حاصل جواب اين است كه اگر منظور شعيب اين بوده كه آزادى را از مردم سلب كند (از خود سلب آزادى نمى‏كرد)، قهرا خودش هر چه مى‏خواست مى‏كرد و در نتيجه آنچه را كه مردم را از آن نهى كرده بود مرتكب مى‏شد و عملا با آنان مخالفت مى‏كرد، و حال آنكه او نمى‏خواست با مردم مخالفت كند، پس آن هدف نامشروعى كه مردم وى را به آن متهم كردند نداشت او تنها مى‏خواست به قدر تواناييش اصلاح كند.

(2) من نمى‏خواهم به چيزى متمايل شوم كه شما را از آن نهى كرده‏ام در حالى كه مخالفت شما را بر سر داشته باشم.