مؤلف: اين معنا به چند طريق از طرق اهل سنت از رسول خدا (ص) نقل شده و ما در تفسير آيه" رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ" «1» در جلد هشتم اين كتاب بيانى داشتيم كه اين حديث را توضيح مىدهد.
و در كافى به سند خود از ابى بصير از امام صادق (ع) روايت كرده كه در تفسير جمله" كَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِماً"
فرمود: (سياهى، شدت و ضعف دارد) همانطور كه مىبينى در شب تاريك، داخل اطاق تاريكتر از فضاى بيرون است همچنين وجوه مشركين سياهيشان زياد مىباشد. «2»
مؤلف: اين روايت را عياشى نيز از ابى بصير از آن جناب نقل كرده، و گويا امام (ع) خواسته است كه كلمه" قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ" را كه در آيه آمده تفسير كند. «3»
و در الدر المنثور است كه ابو الشيخ از سدى روايت كرده كه در ذيل جمله" وَ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ" گفته: اين جمله را آيه" اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُمْ" نسخ كرده «4» است.
مؤلف: اين سخن از سخيفترين سخنان است، چون هر يك از دو آيه شريفه ناظر به يك جهت از معنا است، يكى ناظر به مولاى ظاهرى است، و ديگرى به مولاى باطنى (آن آيه كه مىفرمايد: كفار مولى ندارند، منظورش مولاى ظاهرى است كه در دنيا دل به آن بسته بودند، و هر سنگ و چوبى را مولى و شفيع خود مىپنداشتند، و اين آيه به معناى باطنى و حقيقى مولى نظر دارد، مىفرمايد: مولاى حقيقى كل عالم خداى تعالى است، و كفار نيز به سوى او برگشت داده مىشوند).
(2) كافى
(3) تفسير عياشى، ط. اسلاميه، ج 2، ص 122.
(4) الدر المنثور، ط. بيروت، ج 3، ص 305.