ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 13 -صفحه : 558/ 104
نمايش فراداده

است كه در استعدادهاى مادى آنها است كه آن هم ناشى از اختلاف علل نهفته‏اى است كه افاضه را از ناحيه علت و استفاضه را از ناحيه معلول فراهم مى‏سازند.

پس آنچه را كه علت مفيضه افاضه مى‏كند اثر واحد و مطلق است، ليكن اين گيرنده‏هاى فيضند كه به خاطر اختلاف در قابليت گرفتن آن فيض، فيض مذكور را بسيار مى‏كنند، مثلا يكى بطور كلى آن فيض را نمى‏پذيرد، و در پى تحصيل چيزى نقيض آن فيض است، يكى ديگر قبول مى‏كند ولى اندكى از آن را و آن ديگرى همه آن را، مانند اجسام نسبت به نور آفتاب كه او يك نور را كه تمامى اجزايش نظير همند افاضه مى‏كند ولى اجسام در گرفتن و استفاده از آن مختلفند، و هر يك بر حسب قوه و استعدادى كه دارد در آن نور دخل و تصرف مى‏نمايد.

حال اگر بگويى كه اين اختلافات يك سلسله امور واقعى و خارجى‏اى هستند مانند ساير موجودات و واقعيات، اگر منشاى كه براى آن ذكر كردى و آن را با ماهيات دانستى و يا استعدادها اگر امور وهمى بوده باشند ديگر معنا ندارد اختلاف مذكور را (كه گفتيم از امور واقعى است) مستند به امور وهمى و خيالى بكنيم، و آن گاه برگشت حرف به اين مى‏شود كه تنها وجود، اثر فيض حق باشد و حال آنكه شما قبلا گفتيد فيض حق مطلق است، و اگر منشا آن از امور واقعى باشد نه امور وهمى، قهرا از سنخ وجود خواهند بود، و خود اصالت خواهند داشت، و باز محذور به جاى خود باقى خواهد ماند زيرا منشا اختلاف هم از سنخ وجود و خود مخلوق خداست و اين خلاف مدعاى شما است.

در پاسخ مى‏گوئيم: همين نظر، همه موجودات را به يك سنخ وجود برمى‏گرداند و ديگر اثرى از اختلاف باقى نمى‏گذارد، آرى در اين نظر چيزى ديده نمى‏شود جز يك وجود ظلى كه قائم است به وجودى واحد و اصلى، و ديگر محلى براى اين بحث باقى نمى‏ماند.

و به عبارت ديگر تقسيم كردن موجود مطلق را به" ماهيت" و" وجود" يا به" ما بالقوه" و" ما بالفعل" باعث شده است كه سلب‏هايى كه در واقع و نفس الأمر است جلوه‏گر شود، و موجودات را بدو قسم" واجد و فاقد"،" مستكمل و محروم" و" قابل و مقبول" تقسيم نمايد كه منشاش تحليل عقل است كه اشياء را به" ماهيت قابل وجود" و" وجود مقبول ماهيت" و همچنين" قوه فاقد فعليت" و" فعليت قابل قوه" تقسيم مى‏نمايد و گرنه اگر اين تقسيم‏ها در بين نيايد برگشت همه به موجودات كه آن خود يك حقيقت است خواهد بود، و ديگر جايى براى بحث از سبب اختلاف باقى نمى‏ماند، و اثر جاعل و فيض او همان واحد و مطلق خواهد بود، بدون هيچ كثرت و تعددى. (دقت فرمائيد).