معدوم و باطل نمىگردد، و وقتى آن نفس به بدن جديد در آخرت تعلق گرفت باز اين بدن همان بدن حسين در دنيا خواهد شد هم چنان كه در خود دنيا هم چند بار بدنش با همه اجزايش عوض شد و او هم چنان حسين پسر تقى بود.
خواهى پرسيد كه چه دليل قرآنى بر اين معنا داريد؟ در جواب مىگوييم آيه شريفه" وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ" كه در پاسخ كسانى كه گفتند آيا بعد از نابود شدن بدن و متفرق گشتن تار و پود آن دوباره به خلقت جديدى خلق مىشويم؟ فرموده كه: شما بعد از مرگ نه متفرق مىشويد و نه نابود مىگرديد، بلكه آن ملك الموتى كه موكل بر شما است شما را به تمام و كمال مىگيرد و حفظ مىكند، و اما آنكه در قبر مىپوسد و تار و پودش متلاشى مىگردد آن بدن خاكى شما است كه تجديد بناى آن براى خدا آسان است، همانطور كه بار اول بنا نمود.
اين آيه دليل بر اين بود كه حقيقت آدمى همان نفس او است كه آن هم نزد خدا محفوظ است، و اما دليل بر اينكه انسان مبعوث در قيامت عين انسان در دنيا است نه شخص ديگرى مانند آن، همه آيات قيامت است كه آن را بازگشت انسان به سوى خدا مىداند، و زنده شدنش را زنده شدن آن انسان و حساب و مجازات و پاداشش را حساب و مجازات و پاداش همان انسان مىداند. پس، از آنچه گفته شد معلوم گرديد كه جمله" يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ" نمىخواهد بفرمايد انسان مخلوق در آخرت شخصى نظير انسان دنيا است، بلكه مقصود همان معنايى است كه گفته شد و اگر مانند بودن اين بدن و آن بدن را به ميان آورد، و نتيجهاش آن شد كه پاى مماثله به ميان آيد بدين جهت بود كه خواست جواب درست مقابل متن اشكال باشد، چون اشكال ايشان كه گفتند:" آيا وقتى اسكلت و سپس خاك شديم دوباره به خلقت جديدى مبعوث مىشويم؟" همه مربوط به شؤون بدن مرده بود نه مربوط به حقيقت انسان، و وقتى از حقيقت انسان يعنى نفس آدمى قطع نظر شود مماثله صحيح است، يعنى بدن آخرتى نظير و مثل بدن دنيايى است هر چند كه با در نظر گرفتن نفس، عين همند.
بعضى «1» از مفسرين گفتهاند كه: مراد از كلمه" مثلهم" خود آنان است، نه مانند ايشان، هم چنان كه ما نيز به يكديگر مىگوييم:" مثل تو كسى چنين كارى نمىكند" يعنى تو
(1) مجمع البيان، ج 4، ص 103، جزء 15، چاپ بيروت.