نمىكردند- به صف واحد عرضه مىشوند، به طورى كه هيچ يك بر ديگرى برترى نداشته باشد. آرى آن روز نه حسب و نسب مايه برترى است، و نه مال و نه جاه دنيوى، در آن روز عرضه مىشوند تا ميان همه داورى شود، در اين حال همه به رأى العين مىبينند و مىفهمند كه خدا يگانه حق مبين بوده بتها و هر چيزى ديگر كه مىپرستيدند تنها اوهام و خرافاتى بوده كه حتى به قدر سر سوزنى خدايى نداشته و از خدا بىنيازشان نمىكردهاند. نه نفسشان آن استقلالى را كه برايش مىپنداشتهاند، داشته و نه اسباب ظاهرى كه در دستشان بوده و دلهايشان را مسخر خود كرده بود.
آرى، آن روز مىفهمند كه در اين پندارها به خطا رفتهاند و راهى كه رفتند- يعنى دل بستگيشان به دنيا و اعراضشان از راه پروردگار و عمل نكردن بر طبق دستورات وى- راهى خطا بوده، بلكه همين وضع آن روزشان كه عرضه بر پروردگار مىشوند نيز از خود ايشان بوده است، چون ايشان بودند كه توهم كرده بودند كه چنين موقفى ندارند، و روزى به حسابشان رسيدگى نمىشود.
از اين بيان روشن مىگردد كه جملات چهارگانه آيه، يعنى جمله:" وَ عُرِضُوا ..." و جمله" لَقَدْ جِئْتُمُونا ..." و جمله" بَلْ زَعَمْتُمْ" و جمله" وَ وُضِعَ الْكِتابُ ..." چهار نكته اساسى را افاده مىكنند كه از تفصيل جريانات روز قيامت خلاصهگيرى شده، و اجمال آنچه را كه بين آنان و پروردگارشان از هنگام خروج از قبر تا فيصله يافتن حساب رخ مىدهد ذكر مىفرمايد: و اگر به ذكر اجمال آن اكتفاء نموده براى اين است كه همين اجمال كفايت مىكرد، و غرض حاصل مىشد.
پس جمله" وَ عُرِضُوا عَلى رَبِّكَ صَفًّا" اشاره به سه نكته است، اول اينكه خلائق ناگزير از حشر به سوى پروردگار خويشند، و به حكم اجبار، بدون اينكه خود اختيارى داشته باشند عرضه بر پروردگار خود مىشوند. و ثانيا اينكه كفار در آن روز و در آن لقاء كرامت و حرمتى نخواهند داشت كه تعبير جمله" عَلى رَبِّكَ" نيز اشعار به اين معنا دارد، و گرنه مىفرمود:" على ربهم" هم چنان كه در باره مؤمنين فرموده:" جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ" «1» و نيز فرموده:" إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ" «2» و يا سياق سابق را كه سياق تكلم بود رعايت مىكرد و مىفرمود" عرضوا علينا".
(1) پاداش ايشان نزد پروردگار جنتهاى عدن است. سوره بينه، آيه 8. (2) ايشان ديدار خواهند كرد پروردگار خويش را. سوره هود، آيه 29.