ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 13 -صفحه : 558/ 68
نمايش فراداده

كرديم همين معنى وجه اتصال آنها به ما قبلند كه فرمود:" إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ ...".

بنا بر اين خداى سبحان مى‏خواهد بفرمايد كه انسان به خاطر آن قريحه استعجالى كه دارد آن طور كه بايد قدر نعمت هدايت الهى را نمى‏داند، و ملت اقوم و ملت ديگر در نظرش يكسان است، و به همين جهت همانطور و به همان عشق و علاقه كه خير را مى‏طلبد در طلب شر مى‏رود، و به همان عجله كه به دنبال سعادت مى‏رود در پى شقاوت مى‏دود.

نكته دوم اينكه: مراد از" انسان" جنس آدمى است نه افراد معينى از انسانها، از قبيل كفار و مشركين، چنان كه بعضى «1» گفته‏اند و مراد از" دعا" هم مطلق طلب است نه دعاى اصطلاحى كه بعضى «2» خيال كرده‏اند، و مقصود از خير و شر هر آن چيزى است كه در حقيقت مايه سعادت و يا شقاوت آدمى است، نه مطلق هر چيزى كه مضر يا نافع باشد، مانند درخواست فلاح و رستگارى براى كسى كه مورد علاقه او است و درخواست خسران و نوميدى براى كسى كه مورد انزجار و خشم او است و ...

و مراد از" عجله" علاقه آدمى است به اينكه آنچه ميل دارد به زودى تحقق يابد، نه لجاجت و درخواست عذاب.

و ما از اين نظر مفردات آيه را معنا كرديم كه مفسرين در معانى آنها اختلاف عجيبى به راه انداخته‏اند و در وجه اتصال آيه به آيات قبل و بعدش حرفهايى مضطرب و گوناگون زده‏اند، كه چون فايده‏اى در نقل آنها نديديم از ايراد آنها و غور و بحث در پيرامونش صرفنظر نموديم، كسانى كه مايلند همه آنها را ببينند بايد به كتب تفسير مراجعه نمايند.

" وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً ...".

در مجمع البيان آمده: كلمه" مبصرة" به معناى" مضيئة: روشنگر" و" منيرة: نور دهنده" و" نيرة: درخشنده" است ابو عمرو گفته: مقصود از اين كلمه اينست كه مردم به وسيله قرآن بينا مى‏شوند، همانطور كه گفته مى‏شود" ليل نائم" و" سر كاتم"، كسايى گفته: عرب وقتى مى‏گويد:" ابصر النهار" يعنى بينا كرد روز، مقصود اين است كه روشن شد «3».

و دو كلمه" ليل" و" نهار" به معناى ظلمت و نورى است كه متعاقب هم و به خاطر مواجه بودن زمين با طلوع و غروب آفتاب در زمين پديد مى‏آيند، و اين دو مانند ساير موجودات‏

(1) تفسير فخر رازى، ج 20، ص 162.

(2 و 3) مجمع البيان، ج 6، ص 401.