هم سعيش را شكرگزارى مىكند و ديگرى آن را در طلب دنياى عاجله مصرف نموده و آخرت.
را فراموش مىنمايد، و از سعيش جز بدبختى و خسران برايش نمىماند.
و اگر مدد به هر دو را از عطاء پروردگار خواند و فرمود:" مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ" براى اين بود كه گفتيم هر دو گروه در تمامى آنچه كه در عمل خود از آنها استفاده مىكنند از عطاء پروردگار برخوردارند، و از خود آنان نيست، آرى نه خود آنان در وجود آنها دخالت دارند و نه مخلوقى ديگر، بلكه تنها خداى سبحان است كه مالك و ايجاد كننده آنها است، پس همه آنها از عطاى او است.
از اين قيد، وجه آن پاداشى هم كه براى هر يك از دو گروه ذكر فرمود استفاده مىشود، زيرا وقتى بنا شد كه اعمال هر دو گروه به امداد خداى عز و جل و فقط از عطاء او باشد پس جا دارد و سزاوار است كه هر كس نعمت او را در كفر و فسق مصرف كند به آتش افتاده و مذموم و مدحور باشد، و هر كس كه آنها را در ايمان و اطاعت خدا مصرف كند سعيش مشكور باشد.
در اينكه سياق را از تكلم با غير (نمد) به غيبت تغيير داده و فرمود" عطاء ربك" و نفرمود:" من عطاءنا" و كلمه" ربك" را هم تكرار نمود، اين نكته استفاده مىشود كه امداد ايشان از شؤون ربوبيت است، و هر چند جز خداى سبحان براى كسى ربى نيست و ليكن از آنجايى كه بتپرستان براى بتهاى خود ربوبيت قائل بودند لذا ربوبيت خداى سبحان را به پيغمبر گراميش نسبت داده فرمود:" ربك".
و معناى جمله:" وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً" اين است كه عطاء پروردگار تو ممنوع نيست، چون كلمه:" حظر" به معناى منع است، پس اهل دنيا و اهل آخرت هر دو از عطاى او استمداد مىكنند، و جيرهخوار نعمت او و ممنون به منتهاى اويند.
در اين آيه شريفه دلالتى است بر اين حقيقت كه بخششهاى الهى مطلق و غير محدود است، چون" عطاء" و همچنين" نبودن منع" را مطلق آورد، پس هر جا كه محدوديت و يا تقدير و يا منعى (به اختلاف موارد) وجود داشته باشد، همه از ناحيه شخصى است كه به او بخشش مىشود و بستگى به داشتن يا نداشتن استعداد او دارد و آن محدوديت از ناحيه خود خداوند كه مفيض است ناشى نمىشود.
اين بود آن مطالبى كه از آيه شريفه به نظر ما رسيد، و از جمله حرفهاى عجيبى كه در تفسير اين آيه گفتهاند «1» و آن را به حسن و قتاده نسبت دادهاند اين است كه: منظور از عطاء و
(1) مجمع البيان، ج 6، ص 407.