هم چنان كه سياقش و مخصوصا سياق ذيلش اين احتمال را تاييد مىكند.
در نتيجه اين آيه وعده جميل و زيبايى است براى مؤمنين كه عمل صالح هم دارند، به آنان وعده مىدهد كه به زودى جامعه صالحى مخصوص به خودشان برايشان درست مىكند و زمين را در اختيارشان مىگذارد و دينشان را در زمين متمكن مىسازد، و امنيت را جايگزين ترسى كه داشتند مىكند، امنيتى كه ديگر از منافقين و كيد آنان، و از كفار و جلو گيريهايشان بيمى نداشته باشند، خداى را آزادانه عبادت كنند، و چيزى را شريك او قرار ندهند.
پس در جمله" وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" كلمه" من" تبعيضى خواهد بود نه بيانى، و خطاب در آن، به عموم مسلمين است كه در ميان آنان، هم منافق هست و هم مؤمن، و مؤمنين ايشان نيز دو طايفهاند، يكى كسانى كه عمل صالح مىكنند، و گروه ديگر آنان كه عمل صالح ندارند، ولى وعدهاى كه در آن آمده مخصوص كسانى است كه هم ايمان داشته باشند و هم اعمالشان صالح باشد و بس.
و در جمله" لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ" دو احتمال هست، يكى اينكه مراد از استخلاف اين باشد كه خداى تعالى به ايشان خلافتى الهى نظير خلافت آدم و داوود و سليمان داده باشد، هم چنان كه درباره خلافت آدم فرمود:" إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً" «1» و درباره داوود فرموده:" إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ" «2» و درباره سليمان فرموده:" وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ" «3» كه اگر مراد از خلافت اين باشد، قهرا خلفاى قبل از ايشان خلفاى خدا، يعنى انبياى او و اوليايش خواهد بود، و ليكن به دليلى كه مىآيد اين احتمال بعيد است.
احتمال دوم اينكه مراد از" خلافت" ارث دادن زمين به ايشان و مسلط كردن آنان بر زمين باشد، هم چنان كه در اين معنا فرموده:" إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ، وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ" «4» و نيز فرموده:" أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ" «5» كه بنا بر اين احتمال،
(1) مىخواهم در زمين خليفهاى قرار دهم. سوره بقره، آيه 30. (2) ما تو را خليفهاى در زمين قرار داديم. سوره ص، آيه 26. (3) سوره نمل، آيه 16. (4) زمين از آن خدا است، به هر كس از بندگانش بخواهد آن را ارث مىدهد، و سر انجام از آن پرهيزگاران است. سوره اعراف، آيه 128. (5) زمين را بندگان صالح من ارث مىبرند. سوره انبياء، آيه 105.