گمراهان و گمراه شدگان به رو در جهنم انداخته شوند (94).
و سپاهيان ابليس عموما (95).
در آنجا با يكديگر مخاصمه كنند و گويند (96).
قسم به خدا كه در ضلالتى آشكار بوديم (97).
كه شما را با پروردگار جهانيان برابر مىگرفتيم (98).
و جز تبهكاران ما را گمراه نكردند (99).
و اكنون نه شفيعانى داريم (100).
و نه دوستانى صميمى (101).
كاش بازگشتى داشتيم و مؤمن مىشديم (102).
كه در اين عبرتى هست و بيشترشان مؤمن نبودند (103).
و پروردگارت نيرومند و رحيم است (104).
اين آيات بعد از پايان دادن به داستان موسى (ع) به مهمترين خبر مربوط به ابراهيم (ع) اشاره مىكند، كه با فطرت سالم و پاك خود عليه قومش كه همگى به اتفاق كلمه بت مىپرستيدند، به حمايت از دين توحيد و پرستش خداى سبحان قيام نموده، از مردم وطنش بيزارى جست و از دين حق دفاع نمود و گذشت بر او آنچه كه گذشت، كه همه آيت و معجزه بود، ولى بيشتر قوم او نيز ايمان نياوردند، كه در آخر آيات مورد بحث بدان اشاره مىفرمايد.
" وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ" در اين جمله، سياق را از آنچه در اول داستان بود تغيير داد، به اين معنا كه در اول داستان فرمود:" وَ إِذْ نادى رَبُّكَ مُوسى ...- به ياد آر آن روز را كه پروردگارت به موسى ندا كرد ..." و در اينجا پاى مردم معاصر پيغمبر اسلام را به ميان كشيده مىفرمايد داستان ابراهيم را براى اينان بخوان و اين براى اين است كه مىخواهد اين داستان به گوش مشركين عرب كه عمده آنان قريش است و ابراهيم هم پدر بزرگ قريش بود برسد تا بدانند كه آن جناب مانند پدر بزرگشان به نشر دين توحيد و دين حق قيام نموده، آن روز احدى گوينده" لا اله الا اللَّه" نبود و خدا ابراهيم را يارى كرد، چون ابراهيم دين خدا را يارى كرد و در نتيجه كلمه توحيد ثابت شد و در سر زمين مقدس فلسطين و در حجاز انتشار يافت.