ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 15 -صفحه : 583/ 508
نمايش فراداده

اين دستور را داد تا ملكه سبا در برابر عظمت پروردگارش به تمام معناى كلمه خاضع گردد.

" قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبِينَ" ضمير در" قال- گفت" به سليمان (ع) بر مى‏گردد، كه داورى درباره هدهد را محول به آينده كرده و او را بدون تحقيق تصديق نفرمود، چون هدهد بر گفته‏هاى خود شاهدى نياورد، البته تكذيبش هم نكرد، چون آن جناب دليلى بر كذب او نداشت، لذا وعده داد كه به زودى درباره سخنانش تحقيق مى‏كنيم، تا معلوم شود راست گفته‏اى يا دروغ.

" اذْهَبْ بِكِتابِي هذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ" اين آيه حكايت كلام سليمان و خطابش به هدهد است، گويا فرموده:" پس سليمان نامه‏اى نوشت و به هدهد داده به او گفت": اين نامه مرا به سوى ايشان، يعنى ملكه سبأ و مردمش ببر و نزد ايشان بينداز و خودت را كنار بكش و در محلى قرار گير كه تو آنان را ببينى، آن گاه ببين چه عكس العملى از خود نشان مى‏دهند، يعنى وقتى بحث در ميان آنان درگير مى‏شود با هم چه مى‏گويند؟

در تمامى قرائت‏ها كلمه" فالقه" هم در وصل و هم در وقف با سكون هاء قرائت شده و هاء در آن هاء سكت است.

از جمله سخنانى كه بعضى «1» از مفسرين درباره اين آيه گفته‏اند اين است كه: جمله" ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ" از قبيل تقديم و تاخير است و اصل آن چنين است" فانظر ما ذا يرجعون ثم تول عنهم". ولى ضعف اين سخن از نظر خواننده پوشيده نيست.

توضيح سخن ملكه بعد از ديدن نامه سليمان (عليه السلام):" قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ ..."

" قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" در اين كلام حذف و ايجاز، يعنى اختصار بكار رفته و تقدير كلام اين است كه:

هدهد نامه را از سليمان گرفته به سر زمين سبأ برد تا به ملكه آنجا برساند و چون بدانجا رسيد نامه را نزد وى بينداخت، ملكه نامه را گرفت همين كه آن را خواند به اشراف قوم خود گفت:

" يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا ...".

اين دو آيه حكايت گفتار ملكه سبأ است، كه به مردمش از رسيدن چنين نامه‏اى و كيفيت رسيدن آن و نيز مضمون آن خبر مى‏دهد و نامه را توصيف مى‏كند به اينكه نامه‏اى است كريم و ظاهر آيه دوم اين است كه مى‏خواهد علت كريم بودن آن را بيان كند،

(1) مجمع البيان، ج 7، ص 219.