صفحهى 149
دروغگويان است، و آوردن اسم جلاله (اللَّه) در مهابت و هولانگيزى مؤثرتر است". ولى ظاهرا اين التفات در امثال اين مقام براى افاده تعليل است، و مىخواهد علت حكم را برساند، و بفرمايد دعوت به ايمان و هدايت به سوى آن و ثواب يافتن از آن از آنجايى كه مربوط به كسى است كه نامش" اللَّه" است يعنى همه عالم ابتداى خلقتش از اوست، و قوام ذاتش به اوست، و به سوى او هم بازگشت مىكند، پس لازم و واجب است كه حقيقت ايمان از ايمان ادعايى متمايز شود و مساله از حال ابهام درآمده و صريح بيان شود، و به همين جهت از تعبير مثل" فلنعلمن" به تعبير" فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ" عدول كرد.
" أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُونَ" كلمه" ام" منقطعه است (كه در اصطلاح نحو به معناى بلكه است). و مراد از جمله" الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ- كسانى كه گناه مىكنند" مشركين است، كه مؤمنين را مىآزردند، و آنان را از راه خدا جلوگيرى مىكردند، هم چنان كه مراد از كلمه" ناس" در جمله" أَ حَسِبَ النَّاسُ" كسانى هستند كه گفته بودند:" آمنا" ولى در معرض برگشتن از ايمان بودند، چون از فتنه و شكنجه مشركين مىترسيدند.
و مراد از جمله" أَنْ يَسْبِقُونا"- به طورى كه از سياق برمىآيد- غلبه و به ستوه آوردن خدا با فتنه مؤمنين، و بازدارى ايشان از راه خدا است.
و جمله" ساءَ ما يَحْكُمُونَ" تخطئه ايشان است، كه گمان كرده بودند مىتوانند بر خدا غلبه كنند، و با فكر و خدعه خود و بازدارى مؤمنين از راه خدا، و شكنجه دادن ايشان، از او سبقت بگيرند، و حال آنكه همين پندار غلط مكرى است كه خدا به ايشان كرده، و ايشان را از اينكه به راه او كه راه راست است درآيند جلوگيرى نموده و نمىگذارد به سعادت خود برسند" وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ".
بعضى «1» از مفسرين گفتهاند:" مفاد آيه توبيخ عاصيان از مؤمنين است، هم چنان كه مراد از جمله قبلى هم كه مىفرمود:" الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ" همين مؤمنين است، و مراد از" سيئات" گناهانى است كه مرتكب مىشوند، نه شرك" ولى خواننده خوب مىداند كه سياق با اين احتمال مساعدت ندارد.
بعضى «2» ديگر گفتهاند:" مراد از عمل به سيئات اعم از شرك و ارتكاب ساير گناهان است، و آيه شريفه عام است و جهت ندارد ما آن را مخصوص شرك و يا ساير گناهان بگيريم.
(1) روح المعانى، ج 20، ص 136. (2) مجموعة من التفاسير، ج 5، ص 4.