صفحهى 200
متوجهش نمىشود، و آن اين است كه: نماز مانند يك انسانى كه ديگرى را از فحشاء و منكرات نهى مىكند، به شخص نمازگزار مىگويد: زنا مكن، ربا مخور، دروغ مگو، و ... و ليكن همان طور كه در آن انسان لازمه نهى اين نيست كه شنونده گوش هم بدهد، و از گفته او منتهى هم بشود، در نماز نيز چنين است، يعنى نماز مرتب به نمازگزار مىگويد كه چنين و چنان مكن، و ليكن لازمه اين نهى اين نيست كه نمازگزار منتهى هم بشود، و از آن كارها دست بردارد. مگر نهى نماز از نهى خدا مهمتر و مؤثرتر است، خداى تعالى در آيه شريفه" إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ" «1»، به عدل و احسان و صله رحم امر مىكند، و از فحشاء و منكر نهى مىفرمايد، و مع ذلك مردم هم چنان نافرمانىاش مىكنند، و نهى او باعث انتهاى مردم نمىشود، نهى نماز هم مثل آن، پس اشكالى كه بر آيه شده ناشى از اين توهم است كه نهى همواره مستلزم انتهاء است، و اين توهمى است باطل".
از بعضى «2» از مفسرين نقل شده كه در پاسخ از اين اشكال گفتهاند:" نماز را براى اين مىخوانند كه به ياد خدا بيفتند، هم چنان كه خود خداى تعالى هم فرموده:" أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي- نماز را براى ياد من به پا دار"، و كسى كه به ياد خدا باشد، مسلما از اعمالى كه خوشايند خدا نيست پرهيز مىكند، و آن اشخاصى كه در اشكال مورد نظرند، اشخاصى هستند كه اگر نماز نخوانند گناه بيشتر مىكنند، و نماز در آنها اين مقدار اثر گذاشته كه منكرات را كمتر مرتكب شوند".
ليكن خواننده عزيز توجه دارد كه هيچ يك از اين جوابها با سياق حكم، و تعليلى كه در آيه شريفه آمده نمىسازد، براى اينكه آنچه از سياق برمىآيد اين است كه: اگر دستور دادهاند به اينكه مردم نماز بخوانند، براى اين است كه نماز آنان را از فسق و فجور بازمىدارد، و اين تعليل مىفهماند كه نماز عملى است عبودى، كه به جا آوردنش صفتى در روح آدمى پديد مىآورد كه آن صفت به اصطلاح معروف، پليسى است غيبى، و صاحبش را از فحشاء و منكرات بازمىدارد، و در نتيجه جان و دلش را از قذارت گناهان و آلودگىهايى كه از اعمال زشت پيدا مىشود، پاك مىنمايد.
پس معلوم مىشود مقصود از نماز رسيدن به آن صفت است، يعنى صفت بازدارى از
(1) بدرستى كه خداوند امر مىكند به عدل و نيكويى كردن و به عطا كردن به نزديكان، و نهى مىكند از كار زشت و ناپسند. سوره نحل، آيه 90. (2) روح المعانى، ج 20، ص 163.