صفحهى 326
" إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ" «1».
كلمه" عزم" به طورى كه راغب گفته عبارت است از تصميم قلبى بر گذراندن و فيصله دادن به كارى، و اگر صبر را كه همان حبس نفس از انجام امرى است، از عزم دانسته، از اين جهت است كه عقد قلبى ما دام كه سست نشده، و اين گره دل باز نگشته، انسان بر آن امرى كه بر انجامش تصميم گرفته، و در دل گره زده است، پا بر جا و بر تصميم خود باقى است، پس كسى كه بر امرى صبر مىكند، حتما در عقد قلبىاش و محافظت بر آن جديت دارد، و نمىخواهد كه از آن صرفنظر كند، و اين خود از قدرت و شهامت نفس است «2».
و اينكه بعضى «3» گفتهاند:" معنايش اين است كه اين از عزيمت خدا، و ايجاب او در امور است، صحيح نيست، و از لفظ آيه دور است. و همچنين گفتار بعضى «4» ديگر كه گفتهاند كه عزم در لغت" هذيل" عبارت است از جزم.
" وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ" راغب گفته كلمه" صعر" به معناى كج بودن گردن، و كلمه" تصعير" به معناى گرداندن گردن از نظرها از روى تكبر است، هم چنان كه خداى تعالى فرمود:" وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ" «5»، و نيز گفته: كلمه" مرح" به معناى شدت خوشحالى، و زياده روى در آن است «6».
و بنا به گفته وى معنا چنين مىشود كه: روى خود از در تكبر از مردم بر مگردان، و نيز در زمين چون آنان كه بسيار خوشحالند راه مرو، كه خدا دوست نمىدارد كسانى را كه دستخوش خيلاء و كبرند، و اگر كبر را خيلاء خواندهاند، بدين جهت است كه آدم متكبر خود را بزرگ خيال مىكند، و چون فضيلت براى خود خيال مىكند، زياد فخر مىفروشد. بعضى ديگر در معناى آيه گفتهاند: معناى" لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ" اين است كه در وقت حاجت، گردن خود را از در تذلل و احساس خوارى براى مردم كج مكن، و در مقابل
(1) اگر صبر كنيد و تقوى به خرج دهيد، اين خود از عزم الامور است. سوره آل عمران، آيه 186. (2) مفردات راغب، ماده" عزم". (3) تفسير كشاف، ص 497. و روح المعانى، ج 21، ص 90. (4) روح المعانى، ج 21، ص 90. (5) مفردات راغب، ماده" صعر". (6) مفردات راغب، ماده" مرح".