صفحهى 357
و دو چيز ديگر هم شمرده، كه انسان از آن اطلاعى ندارد، و به خاطر همين از حوادث آينده خود بىخبر است، اول اينكه:" وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً- هيچ كس نمىداند كه فردا چه به دستش مىآيد"، دوم اينكه:" وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ- و هيچ كس نمىداند در چه سرزمينى مىميرد".
و گويا مراد از تذكر اين دو نكته، يادآورى اين معنا باشد، كه خداى تعالى، عالم به هر كوچك و بزرگ است، حتى مثل مساله قيامت را مىداند، كه علمش براى خلق فراهم نمىشود، و خود شما به آن كه مهمترين مساله است علمى نداريد، پس خدا مىداند و شما نمىدانيد، و چون چنين است، پس زنهار كه به وى شرك ورزيد، و از اوامرش تمرد كنيد، و از پذيرفتن دعوتش رو گردانيد، و در نتيجه به خاطر نادانى خود هلاك شويد.
در كتاب كمال الدين به سندى كه به حماد بن ابى زياد دارد روايت كرده، كه وى گفت: من از آقاى خودم موسى بن جعفر (ع) از آيه" وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً" پرسيدم، فرمود نعمت ظاهرى، امام ظاهر، و نعمت باطنى، امام غائب است «1».
مؤلف: البته اين روايت از باب تطبيق يكى از مصاديق بر كل آيه است، و آيه مدلولش اعم از مورد روايت است.
و در تفسير قمى به سند خود از جابر روايت كرده كه گفت: مردى نزد امام ابى جعفر (ع) به عنوان سؤال آيه" وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً" را تلاوت كرد، امام (ع) فرمود: اما نعمت ظاهرى، رسول خدا (ص) و معرفت و توحيدى است كه آن جناب در باره خداى عز و جل آورده، و اما نعمت باطنى ولايت ما اهل بيت و عقد مودت ما است ... «2».
مؤلف: اين روايت نيز مانند روايت قبلى از باب تطبيق است.
و در مجمع البيان در ذيل جمله" وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ ..." گفته: و در روايت ضحاك از ابن عباس آمده كه گفت: من از رسول خدا (ص) پرسيدم معناى اين آيه
(1) كمال الدين، ج 2، ص 368، ح 6. (2) تفسير قمى، ج 2، ص 165.