صفحهى 384
داراى روح انسانى شده؟ و يا آنكه در زمانهايى طولانى اين دگرگونى صورت گرفته، و استعدادهايى يكى پس از ديگرى در او تبدل يافته، و نيز صورتهايى يكى پس از ديگرى به خود گرفته، تا آنكه استعدادش براى گرفتن روح انسانى به حد كمال رسيده، آن گاه آن روح در او دميده شده است، و كوتاه سخن نظير نطفه در رحم علل و شرايطى يكى پس از ديگرى در او اثر كرده است؟ هيچ يك از اين احتمالات در قرآن كريم نيامده.
تنها روشنترين آيهاى كه در باره خلقت آدم در قرآن ديده مىشود آيه" إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" «1» است، چون اين آيه شريفه در پاسخ از احتجاج مسيحيان بر پسر بدون عيسى براى خدا نازل شده، مسيحيان احتجاج مىكردند به اينكه او بدون پدرى از جنس انسانى، به دنيا آمده، و حال آنكه هر كس به دنيا بيايد از پدرى متولد مىشود، پس پدر عيسى بايد خدا باشد، آيه شريفه در پاسخ آنان مىفرمايد: صفت عيسى (ع) مانند صفت آدم است، كه خداى تعالى او را از خاك زمين خلق كرد، بدون اينكه پدرى داشته باشد، كه از نطفه او متولد شود، پس چرا مسيحيان نمىگويند آدم پسر خدا است.
و اگر مراد از خلقت از خاك، منتهى شدن خلقت آدم به خاك باشد، همانطور كه همه جانداران متولد از نطفه نيز خلقتشان منتهى به زمين مىشود، در اين صورت معناى آيه چنين مىشود كه: صفت عيسى كه پدر ندارد مانند صفت آدم است كه خلقتش منتهى به خاك مىشود، هم چنان كه همه مردم نيز چنينند.
و معلوم است كه در اين صورت ديگر آدم خصوصيتى ندارد، تا به خاطر آن عيساى بدون پدر را با وى مقايسه كنند، و در نتيجه آيه شريفه بى معنا مىشود، يعنى احتجاج عليه نصارى و پاسخ به دليل آنان نمىشود.
با اين بيان روشن مىگردد كه تمامى آيات قرآنى كه از خلقت آدم از تراب، و يا گل يا امثال آن خبر مىدهد، همه بر مدعاى ما دلالت مىكند، يعنى مىفهماند كه خلقت او آنى، و بدون گذشت زمان، و بدون پدر و مادر بوده، و گرنه همانطور كه گفتيم ديگر براى آدم خصوصيتى نمىماند، كه تنها خلقت او را به رخ ما بكشد، و بفرمايد من او را از خاك يا گل خلق كردهام، چون در اين صورت تمامى حيوانات و انسانها نيز خلقتشان به گل و خاك منتهى مىشود.
(1) سوره آل عمران، آيه 59.